سیاست بین المللی و رویکرد زیست محیطی

دکتر سید عبدالعلی قوام

از آنجایی که مفروضات و گزاره‏های ما می‏توانند در تجزیه و تحلیل مسائل سیاست بین‏الملل مؤثر باشند، بنابر این، نگاه ما نیز از منظر بوم شناختی در بررسی الگوهای رفتاری و رویدادهای بین‏الملل مؤثر است.تحت این شرایط، تجزیه و تحلیل منافع، امنیت ملی، تعارض، همکاری، قدرت و اصولا موضوعات جنگ و صلح، تصویر متفاوتی از سیاست بین‏الملل ارائه می‏کنند که با نگاه سنتی ما نسبت به مقولات مزبور متفاوت است.در حالی‏که رئالیسم برای بقای دولتها و تأمین منافع ملی، به جغرافیا به صورت منبع عمده قدرت می‏نگرد، لیبرالیسم ضمن تأکید بر نیاز به دسترسی آزاد منابع در چارچوب اقتصاد جهانی، به فاجعه‏های زیست محیطی کمک زیادی کرده است.از منظر بوم شناختی افراطی، خط اصلی نظریه روابط بین‏الملل، فرآیندها و هنجارهای بین‏المللی را به گونه‏ای تعریف کرده است که به صورت بنیادی با اصل توسعه پایدار منافات دارد.

واژگان کلیدی: سیاست بین‏الملل، رویکرد زیست محیطی، بوم شناختی، توسعه پایدار، نظریه انتقادی

در چارچوب روابط بین‏الملل، بوم‏شناسی به رابطه میان انسانها و محیط فیزیکی و بیولوژیکی آنها اشاره می‏کند.گرچه بحث طبیعت و روابط با آن، از مدتها پیش مطرح بوده است، ولی مسائل زیست محیطی به صورت بخش جدایی‏ناپذیر نقد مدرنیته درآمد که طی آن ضمن هشدار در مورد بروز بحرانهای زیست محیطی، به حد و حدود سرمایه‏داری، سوسیالیسم، دولت سالاری، دموکراسی مبتنی بر نمایندگی و خود علم می‏پرداخت، لکن در عمل برای مدت طولانی به سبب حاکم بودن دیدگاههای خاص بر مطالعه سیاست بین‏الملل، در بسیاری از موارد اهمیت چندانی به بررسی مقولات و مفاهیم سیاست بین‏الملل از زوایایی بوم شناختی داده نمی‏شد. 1 تا آنجا که هنوز هم امروزه نظریه روابط بین‏الملل به ارزش واقعی اندیشه‏های بوم شناختی به عنوان یک نظریه سیاسی پی نبرده است.با وجود آنکه بوم‏شناسی و روابط بین‏الملل به صورت متناقض به یکدیگر مربوطند، ولی بحثهای نسبتا اندکی از پوششهای سیاسی بین‏الملل در درون اندیشه‏های بوم‏شناختی صورت گرفته و بوضوح این مطلب تصریح نشده که چگونه مسائل زیست محیطی می‏تواند دستور کار جهانی را در ارتباط با همکاریها، همگراییها، وابستگی متقابل، قدرت، هویت، عدالت، نابرابری و جنگ و تعارض دستخوش تغییر سازد.

خط اصلی نظری و مسائل بوم شناختی

اصولا مفروضات و گزاره‏های ما می‏توانند نوع نگاه ما را به سیاست بین‏الملل تعیین کنند.بر این اساس، در اینجا می‏توان نظریه روابط بین‏الملل را از منظر بوم‏شناختی تحت بررسی قرار داد.

در چنین وضعیتی ضروری است بسیاری از مفاهیم و مقولات سیاست بین‏الملل، با توجه به نوع نگاه ما دستخوش دگرگونی شوند که در بسیاری از موارد برداشتهای مزبور در تضاد، تعارض و تناقض با مفاهیم و تعاریفی خواهند بود که براساس خط اصلی فکری و نظری روابط بین‏الملل مطرح گردیده‏اند. 2 در اینجا ضروری است مسائل بوم‏شناختی را براساس هریک از رویکردهای مزبور مورد ارزیابی قرار دهیم: (1). ,dnartsoN naV,tenalP eht fo scitiloP a sdrawoT,.M tuorpS dna H,tuorpS .1971,kroY weN

(2). fo seiroehT,(.sde).A,retalkniL dna.S,llihcruB ni,scitiloP neerG,.M,nosretaP .1996,nallimcaM:ekotsgnisaB,snoitaleR lanoitanretnI

اهمیت رویکرد رئالیسم در مطالعه سیاست بین‏الملل بدین علت است، زیرا که بیش از هر گفتمان دیگری مبادرت به تعریف سیاست بین‏الملل به صورت یک منطق تعارض بین دولتمردان و گروههای نظامی قدرت‏طلب در شرایط فقدان اقتدار مرکزی(آنارشی)نموده است.اگر رئالیسم یک پایه هستی شناختی برای مطالعات بین‏المللی فراهم آورده، آنگاه این سؤال مطرح می‏شود که آیا این تا حدی مسؤول بحران جاری زیست محیطی نیست؟و یا به طور کلی، آیا اصولا در اندیشه‏های واقعگرایی به مسائل بوم شناختی توجهی شده است؟

اکثر بوم‏شناسان افراطی بر این نظرند که حاکم بودن سیاست قدرت برای مدت طولانی باعث بروز جنگهای جهانی و توسعه فن‏آوریهای نظامی گردیده که آثار آن بر محیط زیست بسیار ویران‏کننده بوده است.

برای آنکه سازگاری میان بوم‏شناختی و واقعگرایی را-اگر وجود داشته باشد-مورد ارزیابی قرار دهیم، ضروری است به مفروضات کلیدی آن توجه کرده، سپس آثار آنها را بر وضعیت جهان مورد بررسی قرار دهیم.

جنبه های کلیدی جهان‏بینی واقعگرایی، که ممکن است نقش بوم‏شناسی آن‏را تا اندازه ای روشن کند، عبارت است از:موضوعات هستی‏شناس تعارض و تجاوز، جنبه های سلسله مراتبی، تأکید بر یکنواختی و همگنی، دیدگاههای مادی به سیاست بین‏الملل و سرانجام جنبه های معرفت‏شناسی تقلیل‏گرایانه به آن در روابط بین‏الملل.

بعد هستی‏شناسی واقعگرایی، از مفروضاتی در مورد ماهیت انسان و سپس نشان دادن آن در مقیاسی وسیعتر در چارچوب دولت-ملت نشأت می‏گیرد.بر این اساس، دولتها برای بقای خویش ذاتا به دنبال قدرتند؛آنها بازیگرانی منطقی‏اند تأکید واقعگرایی بر ترس ناشی از تهدیدات خارجی، امکان دارد توانایی آن‏را برای ارزیابی و درک تهدیدات از درون و از فرآیندهای فراملی، مانند زوال محیط زیست و یا روندهای بلندمدت‏تری، مانند افزایش گرمای کره زمین محدود سازد.

مفروض کلیدی دیگر مربوط به خود ساختار نظام بین‏الملل است:بقاء در یک جهان آشوب‏زده تعارض‏آمیز، بدون وجود هرگونه اقتدار مرکزی، مستلزم آن است که واحدهای ملی به صورت سلسله مراتبی سازمان یابند.در اینجا به نوعی زنجیر فرماندهی جهت اطمینان از بقای دولت نیاز است.در اصل، معمای امنیت سیاستهای نظامیی نیمه مجهزی را برای دولت توجیه‏ می‏کند.

با وجود قبول حالت سلسله مراتبی که حاکی از تفاوت در ساختار اجتماعی و روابط قدرت است، در اندیشه واقعگرایی عناصری وجود دارند که همگرایی و یکنواختی را ترغیب می‏کنند.

در نگاه واقعگرایی تاریخ خود را تکرار می‏کند.براساس این تحلیل، با وجود آنکه انواع نظامهای بین‏المللی، از یونان باستان گرفته تا نظام دولتهای اروپایی قرون وسطی و بالاخره تا نظام وستفالیا، دستخوش تغییر شده‏اند، ولی پایه و اساس امور جهانی دگرگون نشده است.بدین ترتیب، انگیزه‏های انسانی مشابه است؛و خشونت نیز همچنان به صورت یک منبع ثابت باقی می‏ماند.مجموعه این بررسیها حاکی از جهان‏بینی مادی واقعگرایی است، زیرا قدرت به طور عمده در شکل مادی ظاهر شده و استفاده از نیروی فیزیکی برای نجات و بقاء ضروری است.

واقعگرایی از یک هستی‏شناسی پوزیتیویستی و تقلیل‏گرایانه حمایت می‏کند که به هیچ‏وجه مورد تأیید بوم‏شناسان افراطی نیست.

با مطالعه مفروضات مزبور در چارچوب واقعگرایی می‏توان مبنایی را برای یک نوع ارزیابی بوم‏شناختی فراهم کرد.برخلاف دیدگاه لیبرال و انتقادی، رویکرد واقعگرایی بر هدفهای آزادی و پیشرفت فردی تکیه نمی‏کند.در آغاز هزاره سوم هنگامی‏که مسائل زیست محیطی را در چارچوب توسعه پایدار مورد بررسی قرار می‏دهیم، اساس آن عنایت به کرامت، رفاه و پیشرفت انسانی است و در حقیقت، انسان به عنوان هدف؛نه وسیله مطرح است.گرچه هنوز ثروت مادی مورد توجه است، ولی اینکه این ثروت چگونه حاصل می‏شود و آیا پایدار است و یا اینکه باعث وارد کردن خسارت به محیط زیست در جاهای دیگر می‏شود، حایز اهمیت است. 1 مسائل جغرافیایی و ژئوپلتیک به عنوان یک عامل قدرت مورد توجه قرار می‏گیرند، ولی در این روند به ارزش ذاتی جغرافیا عنایت نشده، بلکه به طور عمده تأکید بر اهمیت استراتژیک منابع طبیعی و انسانی است.واقعگرایی موضوع امنیت را در شکل بسیار محدود نظامی بررسی می‏کند؛بدون آنکه به جنبه های فرهنگی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی(به صورت محدود)و رفاهی آن عنایت داشته باشد.این خود یکی از مواردی است که بشدت مورد انتقاد لیبرالها قرار می‏گیرد.تعریف (1). ,eiksaL dna eiruaL,yadirF ni,tcapmI namuH gnignahC ehT,werdnA,eiduoG ,1989,sserP ytisrevinU egdirbmaC,tnemnorivnE eligarF ehT,(.sde)dlanoR .21-1.pp

محدود امنیت در چارچوب دولتهای مستقل، فضای اندکی را برای بررسی آن در ورای مرزها و در اشکال گوناگونش فراهم می‏آورد.امروزه مسأله کمیابی آب، آثار مواد آلاینده بر محیط زیست و زندگی انسانها، شیوع انواع بیماریهای مهلک و واگیر(ایدز)در اقصی نقاط جهان، افزایش مهاجرتهای بی‏رویه، بی‏سوادی، جهل و جز اینها، جملگی مشکلات امنیتی فراوانی را برای مردم جهان پدید می‏آورند که به هیچ وجه نمی‏توان با تأکید بر نیروی نظامی، فضای امنتری را تدارک دید.

دیدگاه واقعگرایی در مورد سلسله مراتب بشدت مورد انتقاد سوسیالیستها و آنارشیستهای زیست محیطی است، زیرا پروژه اجتماعی هر یک از آنها، آزاد کردن انسان و اشکال گوناگون زندگی از طریق برابر نمودن تدریجی منزلت اجتماعی افراد است.واقعگرایی با عنایت به حفظ وضع موجود، از سرمایه‏داری به عنوان قویترین نیروی تولیدی که تا به حال در تاریخ بشر شناخته شده است، پشتیبانی می‏کند.نگاه یکنواخت و همگن رئالیسم، در عمل بر تفاوتهای واقعی موجود طبقاتی و فرهنگی سرپوش می‏گذارد.

به طور کلی، ارزیابی واقعگرایی، از سوی دیدگاههای زیست محیطی گوناگون، متفاوت است.چنانچه طبیعت اکیدا به صورت یک منبع تلقی شود که باید به طور صحیح آن‏را مدیریت نمود، آنگاه واقعگرایی یک چارچوب«هابزی»را برای مدیریت مؤثر دولت در خصوص هر گونه بحران منابع پیشنهاد می‏کند.واقعگرایان بحث قدیمی را پیش خواهند کشید که اصولا کمیابی باعث تعارض می‏شود و تنها دولتهای قوی با منافع ملی مأنوس بوده، قادر به تجهیز مساعی لازم جهت به حداقل رسانیدن مسائل ناشی از کمیابی هستند.به هرحال، باید دید که آیا دنیایی واقعگرایان از لحاظ مفهومی آنقدر مجهز شده است که سیاره زمین را در بلند مدت حفظ کرده، باعث پیشبرد ایده‏آلها، امنیت و صلحی باشد که برای نظریه واقعگرایی به طور اخص و نظریه روابط بین‏الملل به طور اعم، اساسی است؟واقعگرایان بر تهدیدات فوری بر امنیت که بر اثر کمیابی در حالت آشوب‏زدگی حاصل می‏شود، تأکید کرده، یادآور می‏شوند که رقبا باید تا آن حد برای جنگ آماده شوند، که بتوانند از آن اجتناب ورزند.تحت این شرایط، آنها مجوز لازم را برای دستگاه نظامی صادر کرده، از شهروندان تقاضای وفاداری و تعهد بی‏چون‏وچرا دارند.

مساعی جنگی در زنجیره فرماندهی مستلزم کارآیی است و قاعدتا نباید کثرت‏گرایی اجتماعی را ترغیب نماید.نتیجه این وضعیت، حمله مستقیم به شرایط زیست محیطی است.در این فرآیند،

نه تنها ارتش مصرف‏کننده سیری‏ناپذیر طبیعت است، بلکه در سطح اجتماعی نیز به تنوع طبیعت احترام گذاشته نمی‏شود.واقعگرایی، جهان‏بینی‏یی است که کنترل توسط نخبگان را ترغیب کرده، به میزان قابل توجهی تهدید خود ارتش را به امنیت ملی در دوران صلح نادیده می‏گیرد.

مجموعه این وضعیت نشان می‏دهد که در عصر پیچیدگی، فناوری و مسائل فراملی، راه حلهای رئالیستی نسبت به مسأله امنیت نمی‏توانند کارساز و ارضاکننده باشند. 1

در خصوص دیدگاه لیبرال و مسائل زیست محیطی باید خاطر نشان سازیم که اکثر نظریه پردازان زیست محیطی روی جهان‏بینی عامگرایانه لیبرالیسم بحثهای زیادی دارند.این جهان‏بینی با تأکید روی فرد به دنبال صدور اصل خوشی از طریق ایدئولوژیهای بازار آزاد به اقصی نقاط جهان است.اگر قرار است محیط زیست در شکل متنوع آن باقی بماند، آن‏گاه باید به لیبرالیسم به عنوان برقرارکننده تساوی و برابری فرهنگی جهانی، با دیده شک و تردید نگریست.

بسیاری از نظریه‏پردازان افراطی زیست محیطی، با اندیشه‏های آزادیخواهانه‏ای که اینک در چارچوبهای زیست محیطی بسیار قوی است، موافقند.در ضمن، میان سوسیالیسم زیست محیطی و کارکردگرایی با تأکید آنها بر توزیع رفاه و تخصیص فن‏سالاری پیوندی نزدیک وجود دارد.در اینکه در دیدگاههای لیبرال، تأکید بر آزادی فردی، جنبشها، حق مالکیت و سرانجام خود اندیشه است، شکی نیست، ولی هنگامی‏که آزادی اندیشه کورکورانه معادل آزادی کارآفرینی شود، آنگاه طبیعت احتمالا دچار مشکل خواهد شد.به همین علت، با نظریه‏های زیست محیطی افراطی در مورد تجارت آزاد به صورت انتقادی برخورد می‏کنند.بوم‏شناسان افراطی در خصوص موضوعات تخصصی در حوزه‏های زیست محیطی، مسائلی را مشاهده می‏کنند.اینها سازوکارهایی هستند که در نظریه روابط بین‏الملل لیبرال که تا اندازه‏ای درصدد ایجاد صلح میان دولتهاست، تحت این شرایط صلح دولت لزوما متوجه صلح فرد نیست.همچنین اتکای به متخصصان از طریق غیرسیاسی کردن مسائل(بازگشت به فن‏سالاری)امکان دارد نقض آشکار دموکراسی باشد.این‏که بسیاری از مشترکات جوامع در خصوص مسائل جهانی، از جمله مسائل زیست محیطی مستلزم راه‏حلهای چند جانبه است، در عمل ما را به دیدگاههای کارکردگرایان و (1). :adnegA labolG ehT ni,gniknihT deldduM:ytiruceS dna tnemnorivnE,.D,yendueD weN,lliH-warGcM,(.sde)fpokttiW.R.E dna yelgeK.W.C ni sevitcepsreP dna seussI .1995,kroY

کثرت‏گرایان نزدیکتر می‏کند.

آنچه مسلم است، اقتصاد جهانی لیبرال به طور نسبی، به دسترسی آزاد منابع نیاز دارد، که نتیجه آن بروز فاجعه‏های زیست محیطی در گذشته بوده است.تحت این شراط، رژیم نهادگرایی نئولیبرال به میزان لازم می‏کوشد تا دردسرهایی را که توسط فلسفه زیربنایی فایده‏گرایی به وجود آمده است، از بین ببرد.

به طور کلی، در مطالعه دیدگاههای پست پوزیتیویستی در روابط بین‏الملل، ملاحظه می‏کنیم که سعی در ایجاد پیوند میان رشته‏های متنوع نظریه انتقادی است.حال در اینجا باید دید که آیا چنین کوششهایی می‏تواند در راستای اقناع طرفداران محیط زیست باشد؟اصولا بوم‏شناسان رادیکال معتقدند که خط اصلی نظریه روابط بین‏الملل، فرآیندها و هنجارهای بین‏المللی را به نحوی تعریف می‏کند که به صورت بنیادی با اصل توسعه پایدار منافات دارد. 1 در این روند به تأثیر متقابل طبیعت و سیاست جهانی و نیز به ویژگی کلی‏گرایانه رویدادها عنایت نمی‏شود.آنها بر این نظرند که خط اصلی نظری روابط بین‏الملل، به طور عمده درصدد درک منابع بی‏نظمی سیاسی در یک وضعیت منطقه‏ای و یا جهانی طبیعت است.تحقیق در مورد نوعی امنیت یا صلح، رشته روابط بین‏الملل را حتی در شرایطی که نظریه‏پردازان به کشف پویشهای خاص مبادرت نمودند، در عمل آنها را به سوی مطالعه تعارض یا همکاری سوق داده است.در این مورد بوم‏شناسان افراطی، نظریه‏پردازان روابط بین‏الملل را متوجه محدودیتهای«امنیت»یا «نظم»در جهان، بدون توجه به بنیادهای و جنبه های زیست محیطی آن کرده‏اند.

به هرحال، در این روند سعی بر آن است تا خط اصلی فکری نظریه روابط بین‏الملل، با تجدید نظر در ابعاد هستی‏شناسی و معرفت‏شناختی پوزیتیویستی‏اش، نواقص اخلاقی را مد نظر داشته، با دید وسیعتری به موضوع نگاه کند.اصولا روابط بین‏الملل انتقادی درصدد توصیف جهان سیاسی به صورت نوعی محصول نیروهای تاریخی است که در هیأت دیالکتیکی تشکل یافته و در تلاش است تا زبان، خط اصلی نظریه‏پردازی در روابط بین‏الملل را ساختارشکنی کرده، نشان دهد که گفتمان روابط بین‏الملل به پروژه سلطه(تحت هدایت نخبگان سیاسی، مالی و روشنفکری)کمک کرده است.چنین حمله‏ای از سوی نظریه‏پردازان انتقادی نسبت به خط (1). ,egdetluR:nodnoL,dlroW elbaviL a roF hcraeS ehT:ygolocE lacidaR,.C,tnahcreM .1992

اصلی فکری و نظری روابط بین‏الملل، غالبا در چارچوب رویکرد پست پوزیتیویستی یا ضد پوزیتیویستی نسبت به این چالش کشیده است و در تلاش بوده تا مبانی اخلاقی لازم را برای این رشته فراهم کند.بروز دغدغه‏های زیست محیطی از اواخر دهه‏های 1960 و 1970 در محیطهای دانشگاهی انعکاس پیدا کرد و آن با دیدگاههای انتقادی در مورد بیماریهای جامعه مدرن توأم گردید.در هر صورت، مسائل زیست محیطی در خصوص صنعتی شدن سریع، باعث طرح انتقادات زیادی شده است.البته، این بدان معنا نیست که تمام اشکال اندیشه‏های بوم‏شناختی، به طور مستقیم باعث توسعه نظریه انتقادی روابط بین‏الملل شده باشد.در حقیقت، تعداد اندکی درصدد بوده‏اند تا آگاهانه روابط بین‏الملل را در درون چنین موج انتقادی به اصطلاح«بوم‏زده» کنند.هنوز امکان دارد بسیاری از جنبه های نظریه انتقادی روابط بین‏الملل در درون اندیشه‏های افراطی بوم‏شناختی گنجانیده شوند.غالبا بوم‏شناسان افراطی از محدودیتهای حاکمیت، خطرات حل مشکل معرفت‏شناسی‏ها، نوسازی جهانی نهادها و عملکردهایی که باعث تهدید زندگی پایدار می‏شوند، آگاهی دارند.

آنچه مسلم است، نظریه انتقادی می‏تواند به رشد توسعه نظریه روابط بین‏الملل کمک فراوان کند؛هرچند در عمل تعاملات مستقیم اندکی میان تفکرات پایدار در مور آثار زیست محیطی جامعه انسانی و توسعه نظام بین‏الملل وجود دارد.باید خاطر نشان ساخت که در عصر جهانی شدن، نظریه روابط بین‏الملل نمی‏تواند خود را از بازتابهای مربوط به نظم سیاسی جدا کند.در این روند باید از داده‏های تجربی کلیه نظریه‏پردازان اجتماعی با زمینه‏های گوناگون بهره گرفت.

در اینجا باید دید که آیا مسائل زیست محیطی را می‏بایست به عنوان یک موضوع داخلی و یا خارجی در نظر گرفت؟آیا آن‏را باید به صورت یک حوزه موضوعی در سیاست بین‏المللی مورد عنایت قرار داد و یا آنکه اصولا آن جزء جدانشدنی و یکی از عناصر متشکله نظریه تلقی می‏شود؟برخورد سیاسی با محیط زیست، پرسشهای جدی را در مورد تمرکز و عدم تمرکز ساختارهای تصمیم‏گیری که بر استفاده از منابع اثر می‏گذارند، فرضهای معرفت شناختی که باعث ارائه تعریف از درک و فهم ما در مورد طبیعت می‏شود، ارزیابی ما از نهادهایی که برای انجام این مهم در نظر گرفته می‏شوند، و سرانجام، واکنشهای وسعیتری که در مورد نظم و پایداری وجود دارند، مطرح می‏سازد.

به طور کلی، این امکان وجود دارد که اندیشه‏های زیست محیطی و نظریه روابط بین‏الملل را براساس یک مطالعه بین رشته‏ای مورد توجه قرار داد.به هرحال، امروزه نظریه‏پردازان روابط بین‏الملل به نحوی از انحاء با مسائل زیست محیطی سروکار داشته، پیوند میان دولتها و جوامع و نیز ایجاد یک جامعه زیست محیطی و احترام به محیط زیست این انگیزه را تشدید و دو چندان می‏کند.بر این اساس، بسیاری از اندیشه‏پردازان زیست محیطی، تخریب محیط زیست را عامل عمده بسیاری از نابسامانیهای اجتماعی تلقی کرده، از این‏رو اجتماع سیاسی را دچار خطر می‏بینند.بنابر این، ملاحظه می‏کنیم که بوم‏شناسان و نظریه‏پردازان روابط بین‏الملل هر دو به سبب توجه به نظم سیاسی و اجتماعی که می‏تواند شامل صلح، امنیت و ثبات باشد، به نحوی از انحاء با یکدیگر پیوند دارند. 1 مسلما هریک از آنها به اشکال گوناگون به پویشهای نظم اعتقاد داشته و به همین علت، یکدیگر را به خاطر نادیده گرفتن عناصر کلیدی، کمک به حفظ وضع موجود یا ارائه بدیلی که برای جامعه خطرناک است، به باد انتقاد می‏گیرند.این‏گونه انتقادات، به تعاریفی که از نظم بر مبنای قرائتهای گوناگون که از ماهیت و تاریخ انسانی و مسائل هستی‏شناسی نشأت می‏گیرند مربوط می‏شوند.

گرچه بوم‏شناسان بندرت به طور صریح پیرامون روابط بین‏الملل به بحث می‏پردازند، اما چندان منصفانه نیست که بگوئیم قرائتهای آنها از مسائل جهانی و تجویزهایشان با واقعیتهای نظام بین‏الملل تطابق ندارد.برای مثال، سوسیالیستهای زیست محیطی از ویژگیهای سرمایه‏داری و فشارهای وارده بر محیط زیست آگاهی دارند، ولی کلا انواع بوم‏شناسان بر این امر واقفند که نظامیگیری محصول و پیامد رقابتهای ملی است و منافع حامیان آن امکان دارد باعث تأخیر و تعلل در موافقت‏نامه‏های زیست محیطی بین‏المللی شود.منتقدان بوم‏شناس خاطرنشان می‏سازند که نظام جنگی از طریق منافع گروهی اندک در شرکتها و بوروکراسیها تقویت شده، مقررات مربوط به تجارت آزاد جهانی و سرمایه‏گذاری احتمالا مشکلات عدیده‏ای را برای قانونگذاریهای زیست محیطی به وجود می‏آورد.به هرحال، دیدگاههای زیست محیطی و خط اصلی نظریه روابط بین‏الملل دارای مشترکات فراوانی هستند.از جمله آنکه هر دو دارای دغدغه نظم سیاسی هستند.در عین حال، تناقضات و تعارضاتی جدی میان این دو مشاهده می‏شود.از (1). ot yroehT morF,tnemnorivnE eht dna scitiloP,maharG,htimS dna yllennoC .1999,egdeltuoR:nodnoL,ecitcarP

آنجا که امروزه در عصر جهانی شدن نمی‏توان رشته مطالعاتی را به طور مجزا و مستقل از سایر رشته‏ها تحت بررسی قرار داد، بنابر این، در چارچوب یک مطالعه میان رشته‏ای می‏توان به یک تعادل و تا حدی به یک نوع سنتز دست یافت.

باید اذعان داشت که امروزه مسائل زیست محیطی، گاه به صورت بخشی از روابط شمال و جنوب تلقی می‏شوند، و دیدگاه زیست محیطی، عقلانیت روشنگر را رد می‏کند و به جای تأکید بر جنبه های بین‏المللی، موضوعات جهانی را مورد توجه قرار می‏دهد.آنچه مسلم است، دیدگاهها و نظامهای فلسفی و اعتقادی در بروز بحرانهای زیست محیطی نقش اساسی دارند.به طور کلی، واکنشهای سیاسی نسبت به مسائل زیست محیطی جهانی باعث تعدیل حقوق و ظرفیت دولتها گردیده است.بسیاری از جوامع جنوب، از توان لازم برای تطابق خود با استانداردهای زیست محیطی برخوردار نیستند، و در حقیقیت، ایجاد نهادهای بین‏المللی زیست محیطی و فعالیت بازیگران فراملی زیست محیطی(بویژه بازیگران غیر حکومتی)باعث بروز اشکال جدیدی از حکومت‏مداری و اقتدارگری شده است.

موضوع توسعه پایدار دولتها را وادار می‏سازد تا یک سلسله مسؤولیتهای جدیدی را بر عهده گیرند.این وضعیت، تغییر هنجارها و حاکمیت را در بر داشته، در نتیجه منجر به ایجاد کانالهای مشروع بدیل فعالیت سیاسی می‏شود.در چنین شرایطی باید ناظر اختلال در رابطه میان دولت و جامعه بود، در حالی‏که افزایش مسائل زیست محیطی باعث ارتقای درخواستها و توقعات شهروندان از دولت می‏شود و در شرایطی که دولتها از ظرفیت لازم برای پاسخگویی به انتظارات مزبور برخوردار نباشند، این خود زمینه سست شدن پیوندهای میان دولت و جامعه را فراهم می‏آورد.در حالی‏که لیبرالها مسائل زیست محیطی را از همان ابتدا، به موضوع وابستگی متقابل ربط داده، دولتها را به تعقیب راهبردهای همکاری جویانه فراخواندند و روند فرسایش حاکمیت را پیش‏بینی کردند، رئالیستها با وجود چالشهای فراروی دولتها، همچنان آن‏را به عنوان تنها نهاد مشروع که قادر به وضع و اجرای قوانین زیست محیطی است، به رسمیت می‏شناسند.بر این اساس، در شرایطی که حقوق بین‏الملل از اصل حاکمیت دفاع می‏کند، دولت می‏تواند در چارچوب سیاستگذاری خارجی، مسائل زیست محیطی را مورد توجه خویش قرار دهد.آنان بر این نظرند که توافقنامه‏های زیست محیطی باعث تثبیت بیشتر اصل حاکمیت می‏گردد.ضروری است یادآوری شود که از دیدگاه بسیاری از نهادگرایان لیبرال، دولت همچنان بازیگر کلیدی در چارچوب نهادهای جدید است.بسیاری از بوم‏شناسان بر این باورند که دولتها با بهره‏گیری از اقتدار خویش می‏توانند در توزیع مجدد منابع و حرکت آن از مناطق ثروتمند، به مناطق فقیر کمک کرده، از طریق اقدامات مؤثر بین‏المللی به مذاکره در سطح جهان بپردازند. 1 از منظر واقعگرایی به عنوان یک دیدگاه ابزاری، محیط زیست تا آن حد اهمیت دارد که بتواند به عنوان یک سلاح به کار رود، زیرا نبود منابع می‏تواند توانایی بالقوه و بالفعل دولتها را تضعیف کند. 2

البته، واقعگرایان ترجیح می‏دهند تا مسائل زیست محیطی را به زیست‏شناسان و بوم‏شناسان واگذار کنند.

آنچه مسلم است، کمیابی زیست محیطی می‏تواند باعث تقویت شکاف‏های اجتماعی شده، اشکال جدیدی از تعارضات قومی، مذهبی، طبقاتی و جز اینها را سبب شود، که این خود روابط دولتها را بویژه در مناطقی که اختلافات در مورد سرزمین یا مالکیت و کنترل منابع باشد، تحت تأثیر قرار می‏دهد.اصولا فقر با خود مسائل مهاجرتی را به دنبال دارد.احساس محرومیت باعث بروز تعارض شده که براحتی نمی‏توان برای برخورد با آن، از راههای نظامی بهره گرفت.در بسیاری از کشورهای توسعه نیافته که جامعه مدنی رشد چندانی نکرده است، خرابی محیط زیست؛مشروعیت حکومت و نهادهای اجتماعی را تحت‏الشعاع قرار داده که این خود می‏تواند باعث تشدید خشونت سیاسی شود. 3

بوم‏شناسان بر این اعتقادند که تخریب محیط زیست، از برخورد نامناسب با طبیعت ناشی می‏شود.بر همین اساس، انتقادات زیادی را نسبت به وضعیت حاکم اقتصاد سیاسی بین‏الملل وارد می‏سازند.از آنجا که سرمایه‏داری برای بقای خود به رشد دایم نیازمند است، بنابر این می‏تواند باعث تخریب مستمر محیط زیست نیز بشود.بر این اساس، استقرار صلح پایدار مستلزم برقراری روابط هماهنگ میان انسانها و طبیعت، و امنیت مستلزم تغییر جهان‏بینی است.آنچه مسلم است، حمایت بیشتر از محیط زیست، ضمن آنکه توسعه کمتری(براساس معیارهای مدرنیته)را به همراه دارد، لکن می‏تواند امنیت بیشتری را در ابعاد نرم‏افزاری آن فراهم آورد.

(1). TIM:AM,egdirbmaC,scitiloP dlroW ni ytngierevoS fo gnineerG ehT,(.de).K niftiL .1998 sserP

(2). labolG eviteeffE eroM gnitaitogeN:ycamolpiD tnemnorivnE,.L,dnikssuS .1994,sserP ytisrevinUdrofxO:drofxO,stnemeergA

(3). .62-56 pp,tic PO,.G,htimS dna.JyllennoC

مسلما چنین برخوردی با امنیت مستلزم تغییر جهان‏بینی است.

زیبایی جهان را بوم‏شناسان در تنوع آن می‏دانند.بنابر این، در مقابل از بین بردن تنوعات و تفاوتها مقاومت زیادی نشان می‏دهند.آنان بر این اعتقادند که تحول مثبت جامعه بین‏المللی مستلزم درک گوناگونی از خود(هویت)و رابطه با دیگران است.

نتیچه‏گیری

باید اذعان داشت که ورود دیدگاهای زیست محیطی به عرصه روابط بین‏الملل، نه تنها به تضعیف نظریه روابط بین‏الملل منجر نگردیده است، بلکه باعث تقویت آن نیز شده است، زیرا طیفی از نظریات مربوط به دولت، تعارض، همکاری، نابرابری، نهادها و حکومت‏مداری را مورد توجه قرار می‏دهد.بدین ترتیب، در حالی‏که در دنیای پیشامدرن انسانها به طبیعت احترام می‏گذاشتند و یا از آن هراس داشتند و در عصر مدرنیته موضوع توانایی انسان برای تسخیر طبیعت مطرح شد، اینک در عصر جهانی شدن، موضوع برخورد مناسب انسان با آن و طبیعت را خانه خود دانست، مورد توجه است.از بسیاری جهات دیدگاههای زیست محیطی رویکردهای گوناگونی را-که در خصوص عدالت، برابری، مبارزه با استثمار، مصرف‏گرایی و سرکوب مطرح شده است-در خود جای داده است.

به هر حال، امروزه مسائل زیست محیطی، از رشد جمعیت و دگرگونیهای تکنولوژیک گرفته تا مهاجرتها و وجود انواع بیماریهای واگیر، کم‏آبی، گرم شدن کره زمین و ذوب شدن یخهای قطب و افزایش گازهای گلخانه‏ای، جملگی از موضوعات حاد سیاست بین‏الملل به شمار می‏روند که باید در فرآیند سیاستگذاریها، اولویت‏بندی هدفها و اتخاذ استراتژیهای گوناگون و در تعامل با دهها سازمان حکومتی و غیر حکومتی، سازمانهای بین‏المللی، سازمانهای جهانی و منطقه‏ای و رژیمهای بین‏المللی مورد توجه قرار گیرند.