خروج نظامیان آمریکایی ازعراق وتأثیرآن برسیاست خارجی ترکیه

سیده مهدیه قرشی

باخروج نظامیان آمریکایی ازعراق درسال2011 این امکان برای ترکیه فراهم شد‌تادرمعادلات قدرت درعراق نقشی پررنگ ترایفاکند.ازمنظرحزب عدالت وتوسعه که همواره ازقبل ازحمله آمریکابه عراق هیآت حاکمه رادرترکیه دراختیاردارد،حفظ موازنه قدرت درمنطقه خاورمیانه ودرعین حال دستیابی به منافعی چون تسلط برمنابع انرژی درکردستان عراق وتامین امنیت خودازطریق کنترل مناطق کردنشین وهمچنین ورود به‌کانال های اقتصادی وانرژی عراق حائزاهمیت است. درهمین راستاترکیه باترک سیاست خارجی سابق خودکه مبنی برسیاست صفرکردن مشکلات باهمسایگانش بود ، سیاستی چندوجهی راکه متأثرازروندتوزیع قدرت درنظام بین الملل وهمچنین مداخله‌گری دراموررابرگزید تا از قبل آن جایگاه نفوذخودرادرسطح منطقه وبین الملل ارتقاداده ونقش حلال مشکلات راایفاکند.

------------------------------------------------------

مقدمه      

وجود نیروهای سیاسی متفاوت و متعارض در ساختار سیاست داخلی ترکیه، این کشور را به پدیده‌ای متمایز از همسایگانش تبدیل کرده است. در بافت سیاسی داخلی ترکیه دو نیروی متفاوت به مثابه دو موتور محرک، این کشور را به سمت و سوی متفاوتی می‌کشانند. یکی از این دو موتور محرک اسلام‌گرایی است که علی‌رغم سیر تحول طولانی‌اش که فراز و نشیب‌ زیادی را طی کرده است، در حال حاضر بر جامعه ترکیه حاکم است و تفسیری معتدل از آن، قدرت سیاسی را در دست گرفته است. نیروی دیگر، کمالیسم و لائیسیسم است که در جهت عکس نیروی اول حرکت می‌کند. اگرچه این دو نیروی سیاسی در درون جامعه سیاسی ترکیه در بعضی حوزه‌ها اشتراک نظر دارند، اما تعارض و اختلاف، قاعده حاکم بر روابط بین آنها بوده است(حسن نقدی نژاد، 1387). به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه نقطه عطفی در سیاست خارجی این کشور به حساب می‌آید. احمد داود اوغلو تئوریسین سیاست خارجی ترکیه است، که تئوری‌های خود را به مورد اجرا گذاشته است، و لذا نسبت به گذشته تفاوت‌های اساسی کرده است. قبل از اینکه حزب عدالت و توسعه در سال ۲۰۰۱ در صحنه بازی قدرت در ترکیه وارد شود ، دولتمردان این کشور از یکسو به نزدیک تر شدن هرچه بیشتر به اتحادیه اروپاو از سوی دیگر برقراری روابط گسترده با اسرائیل توجه داشتند که نقطه اوج آن در توافق استراتژیک ـ نظامی با اسرائیل در ۱۹۹۶ بود. البته در اولویت بعدی فعال کردن حوزه نفوذ ترکیه در آسیای مرکزی و قفقار در دستور کار قرار داشت، یعنی این سه جهت همواره در دستورکار اصلی سیاست خارجی ترکیه قرار گرفته بود ، البته در دوران اربکان هم بحث ایده تشکیل گروه ۸ کشورهای اسلامی مطرح شد ولی در اولویت کاری قرار نگرفت ، چون  عمر دولت‌اش آنقدر نبود که بخواهد آن را به مورد اجرا بگذارد. اما بعد از اینکه حزب عدالت و توسعه توانست موفقیت خودش را در ترکیه به عنوان یک حزب تأثیرگذار تثبیت کند وبحران اقتصادی ترکیه را مهار کند. ازآنجائیکه مشکلات اقتصادی قدرت مانور ترکیه را در سیاست خارجی کم می‌کرد عملکرداین حزب در مهار مشکلات اقتصادی لاجرم تغییر در سیاست خارجی ترکیه نیزپدیدآورد. ازاین پس ترکیه درصددارائه یک تحلیل واقع‌بینانه از موقعیت خود در وضعیت منطقه‌ای برآمد. بنابراین می توان سیاست خارجی این کشوررابه دودوره تقسیم کرد :سیاست خارجی ترکیه پیش از سال ۲۰۰۱ و سیاست خارجی ترکیه بعد از ۲۰۰۱ . سیاست خارجی قبل از ۲۰۰۱ بیشتر متمرکز بر آرمان‌های سیاست خارجی بود که به عنوان دولت و رژیم ترکیه مدنظر بود وکارکرد حزبی نداشت و حکومت‌های گذرامحسوب می شد. پیش از ۲۰۰۱ گرایش‌ها و دیدگاه‌های سیاست خارجی ترکیه به سوی غرب و حاکمیت تحکیم موقعیت روزافزون جناح لائیک بود. اما سیاست خارجی بعد از ۲۰۰۱ یعنی از سوم نوامبر ۲۰۰۲ به بعد جهت و رویکردش که آن را تحت عنوان اردوغانیسم می شناختند شکل گرفت. داود اوغلو در سال ۲۰۰۶ به این جناح پیوست.  با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه و به دست گرفتن پارلمان، نخست وزیری و در مرحله آخر ریاست جمهوری تغییرات در سیاست خارجی ترکیه روشنتر شد. ترکیه با فاصله گرفتن از رویکرد سنتی سیاست خارجی خود که نگاه و وابستگی به غرب و اروپا بود، رویکرد جدیدی را اتخاذ نمود ،رویکردی که شامل افزایش تعاملات و مناسبات منطقه ای و نگاه به شرق در کنار همکاری با غرب بود. دستگاه سیاست خارجی ترکیه در پی این است که بتواند نقص خود را در خاورمیانه که ناشی از عدم حضور فعال در این منطقه و آسیا بوده بر طرف کرده  ونقش فعالتری داشته باشد و بالتبع آن جایگاه منطقه ای و جهانی خود را نسبت به گذشته افزایش دهد. ازاین رهگذر سرفصل های موردنظرسیاست خارجی جدیدترکیه رامی توان افزایش استقلال عمل در سیاست خارجی ،حل مشکلات ترکیه با همسایگان ،افزایش نقش و تعاملات منطقه­ای ترکیه ،افزایش نگاه به شرق در سیاست خارجی برشمرد .علاوه براین موارد ترکیه سیاست خارجی چندوجهی و بازی با همه بازیگران را در دستور کار دستگاه دیپلماسی خود قرار داده است. ترکیه از نظر جغرافیایی با کشورهای ایران، عراق و سوریه همسایه است و بدون تردید تحولات درونی این کشورها بر یکدیگر تأثیر می‌گذارد. مسائل مشترک، موجبات همکاری و تعارض را میان این سه کشور فراهم کرده است(بهشتی پور ونورانی، 1391). ترکیه درعراق به شدت پیرامون موضوعات مهمی چون حمایت از ثبات عراق و تمامیت ارضی این کشور ، پیگیری راه حلی مبنی بر تفاهم و توافق در کرکوک ، خاتمه یافتن حضور و موجودیت PKK در عراق، انتقال منابع انرژی عراق به بازارهای بین المللی و در نهایت تامین امنیت انتقال سوخت، می گردد . به جهت اوضاع عراق دو دیدگاه متفاوت در سیاست ترکیه نسبت به عراق وجود دارد . ترکیه به تناسب ساختار اداری عراق سیاست مرکزی و محلی خود را از هم جدا ساخته است وطبق این الگوبه ادامه فعالیت دراین منطقه می پردازد. می توان انتظار داشت که در آینده مسائل مهم اقتصادی نظیر موضوعات عمران و سازندگی و زیر ساخت های لازم در چارچوب شکل گیری عراق جدید نقطه عطف روابط ترکیه با حکومت مرکزی و حکومت منطقه ای کرد عراق را تشکیل دهد(بیل کادومان،2011). این مقاله به دنبال پاسخ به این سؤال است که سیاست خارجی ترکیه بعدازخروج نظامیان آمریکایی ازعراق به چه صورت طرح ریزی شده است؟

دربررسی ادبیات مقاله"فرصت استثنایی مداخله درشمال عراق نوشته حسن نقدی نژاد"به بررسی روندتاریخی روابط میان عراق وترکیه پرداخته ودرادامه باشرح وبسط ریشه های شکل گیری این روابط بعدازسقوط صدام واخیراًخروج نظامیان آمریکایی ازعراق استراتژی ترکیه استفاده ازخلاءقدرت ناشی ازاین مسائل درعراق پرداخته است، البته تمامی این موارد به صورتی مجزابیان شده ودرنهایت نمی توان پاسخی نسبت به فرضیه تحقیق پیش روازآن بدست آورد.درپایان نامه ای با عنوان "عراق جدید واستراتزی سیاسی امنیتی ایران نوشته فتح الله پرتو"این چنین مطرح شده که ازآنجائیکه ایران درعراق دارای منابع متعددی است بنابراین نقش مؤثری درروند تصمیمات درسیستم سیاسی حاکم عراق داردودراین میان ترکیه تنهاکشورهسایه عراق است که به ادعای ارضی نسبت به عراق داردوازآنجاکه که هرتحولی درکردستان عراق امنیت ملی وتمامیت ارضی ترکیه رابه شدت متاًثرمی کند، بنابراین این کشورنقطه تلاقی منافع میان ایران وترکیه محسوب می شود.درمقاله ای دیگرباعنوان" قدرت نرم استراتژی دیدترکیه درعراقبه نوشته محمودبهرامی "باتوضیح شرایط موجوددرعراق وسیاست محافظه کارانه آن درقبال ترکهادرادامه بیان شده که ترکهابابهره گیری ازقدرت نرم ودیپلماسی عمومی‌به عنوان شکل‌مدیریت شده قدرت نرم درعراق درصددنفوذدراین‌کشوراست وترکیه باتمرکزبردیپلماسی عمومی وقدرت نرم درمنطقه وبه خصوص درکشورعراق سعی داردسایررقبای منطقه ای وبین المللی راپشت سرگذاشته وخوداصلی ترین بازیگرمنطقه ای درتحولات عراق گردد. دراین مقاله اشاره به نقش آفرینی سایرکشورهای مؤثربرروندساختاری عراق نشده است.درمقاله" ترکیه وعراق نوشته حسن تورنوک" نیز به وجودمنافعی چون انرژی وسرمایه گذاری های اقتصادی ترکهادرعراق که می تواندبسترسازوروداین کشوربه عرصه های تأثیرگذاردرساختاراقتصادی عراق وبه دنبال آن ساختارسیاسی اش باشداشاره دارد. دراین بین نقش رقابتی راکه ترکیه باایران برسرمسأله عراق داردهم به طوراجمالی موردتوجه قرارداده است .

فرضیه موردنظردراین جستاراین است مشخص کندکه سیاست خارجی ترکیه بعدازخروج آمریکاازعراق ازسیاست صفرکردن مشکلات باهمسایگانش به سیاست مداخله وایفای نقش مدیریتی درمسائل منطقه ای تبدیل شده است.دراین مقاله سعی برآن است که درچندبخش ابتدابه شرح سیاست خارجی ترکیه قبل ازسال 2011پرداخته وسپس باتوجه به تعریف دوباره ازمنافع این کشوردرقبال عراق ،پس ازخروج امریکاازعراق به تبیین سیاست خارجی ترکیه بپردازیم.

چارچوب نظری: رئالیسم نئوکلاسیک و سیاست خارجی

        نظریه رئالیسم نئوكلاسیك راندل شولر در تلاش است تاپیوندی بین سطوح تحلیلی خرد و كلان ایجاد كند. واقع گرایان نئوکلاسیک اولویت خودرابرمتغیرهای ساختاری که عمدتاًبه توزیع نسبی قدرت مادی وهمچنین پیش‌بینی روند قدرت درشکل گیری سیاست خارجی دولت‌ها قرارمی‌دهد. فشارهای سیستمی نیزازطرفی دولت‌هارابه طرف تعیین سیاست خارجی موردنظر سیستم بین المللی سوق می‌دهد. نئوکلاسیک هامعتقدند که متغیرمستقل که درسطح سیستمی بوده وشامل سیستم توزیع قدرت بین المللی و همچنین بیان تهدیدها وفرصت ها ی محیطی می شودبه نوعی ازمجرای متغیردخیل که برعوامل داخلی چون میزان انسجام نخبگان وبرداشت های تصمیم گیرندگان ازتوزیع قدرت، وجودگروه‌های فشار، نوع رژیم حاکم ومیزان ثبات آن که مجموعه عوامل مؤثربرتعیین سیاست خارجی واحدهاست عبورکرده ودرنهایت به تغیروابسته که درواقع نفوذدولت هااست تبدیل می شود.  باتوجه به عوامل سیستماتیك‌که‌شامل‌عوامل‌منطقه‌ای‌وبین‌المللی‌است‌وهمچنین‌بادرنظرگرفتن‌فاکتورهای‌‌ داخلی که‌برتصیم‌گیری‌هادر‌سیاست خارجی‌كشورها تأثیرگذار هستنددرنهایت‌می‌توان به تبیین‌هدف‌دولت‌هادریافتن‌جایگاه‌نفوذ درمنطقه وسطح‌جهانی‌پرداخت. از این منظر، ساختار نظام بین‌الملل شرایط محدود‌كننده رفتار را با خود به همراه دارد و بازیگرانی قادرند در این چارچوب نقش‌آفرینی كنند كه دارای منابع ملی زیادی باشند(سعید شکوهی، 1390). همواره عوامل بسیاری بر سیاست اری کشورها ودرادامه تصمیم گیری نخبه‌گان یک کشورمؤثر است، ازجمله این متغیرهاویژگی های تصمیم گیرندگان خواهدبود. درواقع درفرآینداتخاذتصمیمات افراد وگروه‌های مختلف بازمینه‌های اجتماعی، فرهنگی، ارزشی، اعتقادی واقتصادی وسیاسی گوناگون دخالت دارند. بنابراین این افراد نمی توانند درمواجهه بارویدادها، سلسله مراتب وطبقه بندی اهداف سیاست خارجی تفکریکسان داشته باشند.دراین میان هنجارهای رفتاری نیز درنوع وکیفیت تصمیماتی که افراد اتخاذمی‌کنند نقش تعیین‌کننده ای دارد.همچنین درروندتصمیم‌گیری مسأله چندگونگی علایق ومنافع مطرح می شودبطوریکه هرفردیاگروه منافع خاص خودرادنبال کرده ومتناسب بااهدافش ازاستراتژی‌های متفاوتی بهره می برد.ازدیگرمواردتعیین کننده درسیاست خارجی دولتهادرداخل شرایط ومقتضیات تصمیم‌گیری است که درنتیجه آن ابزار، منابع وامکاناتی که دولت‌هادروضعیت‌های گوناگون برای تأمین منافع وخواستهاونیز تحقق اهداف سیاست خارجی خویش به کارمی‌گیرند متفاوت است. مسلماًدراین راستا دسترسی به به اطلاعات ومنابعی چون نیروی انسانی متخصص، تکنولوژی وامکانات مالی از مهمترین مواردی است که می تواند سیاست خارجی کشورها رادستخوش تغییرات کند. درعین حال تمیم گیرندگان بامحدودیت هایی چون زمان، محدودیت ذهنی تصمیم گیرندگان انعطاف ناپذیری نهادهای تصمیم‌گیرنده، موانع فرهنگی ، اجتماعی، سیاسی واقتصادی، نارسایی‌های ارتباطی ازلحاظ تبادل اطلاعات میان سطوح مختلف تصمیم‌گیری وهمینطورمحدودبودن حوزه اقتدارومسوولیت برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک روبروهستند(عبدالعلی قوام،1380). به جز مواردیادشده که اصولاًازعوامل داخلی تأثیرگذاربرسیستم تصمیم‌گیری درسیاست خارجی نشأت گرفته است،میزان وچگونگی تأثیرگذاری متغیرها وعوامل بین المللی نیزدراین راستاموردتوجه هستند. اساس رفتار درنظام بین الملل ومعمولاًتحت پوشش سازمان های رسمی برهدف های مشخصی استواراست وبراین اساس همکاری افرادآگاهانه ودرک مشترک از واقعیت‌های سازمان است. دراین بین بازیگران رسمی که به نوعی همواره درحال بده بستان با محیط بین المللی هستندگزینه هایی رابرای اتخاذ تصمیماتشان انتخاب می کنند که بیشترین سوددهی رادربرداشته باشد، ازطرف دیگرنیز همین سازمان ها ونظام بین الملل محدودیت‌های بسیاری را ازلحاظ تصمیم گیری بربازیگررسمی تحمیل می کنندواین تحمیل هادر شکل تقسیم کار، دستورالعل ها، تعیین حوزه اقتداروحتی سبک وشیوه رهبری نیز قابل رؤیت است. درواقع دربیشترمواقع داده های سیاست خارجی تحت تأثیرفشارهای بیرونی شکل گرفته زیرادرجریان سیاستگذاری خارجی استراتژی‌های دولت ها تحت تأثیر نظام بین المللی تهدیدات وفشارهای نظامی اقتصادی،سیاسی وفرهنگی ونیزمقتضیات داخلی واوضاع ژئوپلتیکی شکل می‌‌گیرد. درهرصورت تصمیم گیرندگان سیاست خارجی تحت تأثیرفشارهای درونی وبیرونی اقدام به اتخاذتصمیم کرده که ممکن است شدت وضعف این فشارها درشرایط ومقتضیات گوناگون منجربه تصمیمات متفاوتی شود(همان). رفتاری که دولت هادرقالب سیاست خارجی درعرصه ساختاربین الملل بروزمی دهندبه منظورافزایش نفوذآن دولت بوده است. بااین حال فرآیندهای داخلی به عنوان داورنهایی برای بقای دولت درداخل محیط آنارشیک بین المللی عمل می کنند. متغیرهای داخلی باتوه به شرایط تهدیدکننده وفشاربیرونی وبین المللی به تبیین نوع استراتژی وپیامدهای آن می‌پردازند(جفری دبلیو تالیوفرو.2006). دراین مقاله سعی برآن است که به تبیین تغییر سیاست خارجی ترکیه درقبال عراق عاری ازنظامیان آمریکایی ازمنظر عوامل سیستماتیک وبین المللی وهمچنین بادرنظرگرفتن عوامل داخلی مؤثر براین فرآیند پرداخته شود.                                                                                                                                                 

سیاست خارجی حزب عدال وتوسعه

 حزب عدالت و توسعه پس از به قدرت رسیدن، اعلام کرد که ترکیه دریک شرایط منحصر به فرد برای پیوند وایجاد سازش بین اسلام، دموکراسی و سکولاریزم قرار دارد. ترکیه نسبت به ایده "برخورد تمدن‌ها" اعتراض کرد ودر عین حال واشنگتن نیز خواستار معرفی ترکیه به عنوان یک الگو برای جهان اسلام بود( مرادیان، 1385). اززمان به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، داوود اوغلو تئوریسین اصلی  سیاست خارجی این حزب شناخته شد. اودرکتابش با عنوان عمق استراتژیک استدلال کرد که سیاست خارجی ترکیه دارای تعادل وتوازن نبوده وتأکید بیش ازحد بررابطه با اروپای غربی وامریکا ونادیده گرفتن ارتباط با کشورها به خصوص درخاورمیانه نمی‌تواند موجد نقش‌آفرینی بزرگ ترکیه در صحنه بین‌المللی شود. درعین حال که رهبران ترکیه درنظر دارند تا به تعادل درمقابل وابستگی هایشان نسبت به غرب برسند، از طرفی نیز درداخل ترکیه درحال بازگشت به هویت اصیل وتاریخی خود ویادآوری ترکیه ای که وارث یک امپراتوری چندملیتی بود هستند. ازاین رهگذر کوشش ترکیه صرفاً درطرح اسلامیزه کردن ترکیه وسیاست خارجی اش خلاصه نشده بلکه کوششی برای ایجاد تعدیل کمالیسم در راستای واقعیت‌های ژئوپلتیکی این کشور را نیز مد نظر قرار داده است(قهرمان پور، 1389). ازمنظر اوغلو ترکیه به جهت دارابودن شاخص‌های هویتی متکثر وابعاد چند وجهی اش نیازمند سیاست خارجی است که طبق این هویت متنوع تنظیم گردیده باشد. وی معتقد است که ترکیه جزء کشورهایی است که در زمره قدرت‌های مرکزی قرار دارد. به دنبال چنین طرز تلقی از جایگاه ترکیه، اوغلو به تبیین دکترین خود می‌پردازد. از مؤلفه‌های تشکیل دهنده این دکترین می‌توان به افزایش نقش‌آفرینی ترکیه در عرصه جهانی به دلیل داشتن تاریخی پر شکوه وعمق جغرافیایی، تأکید بر سرمایه‌گذاری بر قدرت نرم، الگو شدن نهادهای سیاسی داخلی این کشور برای سایر کشورهای منطقه، اقتصاد قدرتمند، ایجاد همکاری میان کشورهای منطقه از لحاظ سیاسی وامنیتی واقتصادی  برای جلوگیری از مداخله قدرت‌های خارجی و... اشاره کرد( شکوهی،ص1). مفاد این دکترین در حالی مطرح شدکه تحلیلگران، این سیاست خارجی ترکیه را"نوعثمانی‌گرایی" نامیدند. این نامگذاری به جهت ویژگی‌هایی بودکه این پدیده به همراه خود داشت. از جمله این ویژگی‌ها: عملیاتی کردن سیاست وصفر کردن مشکلات با همسایگان از طریق تلاش ترکیه برای حل وفصل کردن اختلافات سیاسی فرهنگی خود با همسایگانش، رضایت نسبی از اجرای این سیاست در غرب وشرق بر مبنای قدرت هنجارهای سیاسی، اقتصادی، دیپلماسی، فرهنگی و نفوذ در سرزمین‌های امپراتوری عثمانی، انعطاف‌پذیری برای سازگاری بدین مفهوم که ترکیه سعی می‌کند سیاست بین‌الملل جزمی راکنارگذاشته و با انعطاف‌پذیری خود را درمعادلات جهانی جای دهد، عثمانی‌گرایی جدید اهمیت هان اسلام را به اندازه غرب پذیرفته واین درحالی است که دردوره کمالیست‌ها ارتباط با شرق تا حدود بسیاری محو شده بود ولی این تعریف جدید ازاین نوع رابطه با عنوان واقعیت ژئوپلتیکی یاد می‌کند(علی امیدی وفاطمه رضایی،1390)، ودیگر اینکه ترکیه درعین ارتباط با شرق وهمسایگانش جهت حل اختلافات، به توسعه روابط خود بطور هماهنگ با قدرت‌های جهانی می‌پردازد. ازنظر اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه ، این کشور تنها کشور خاورمیانه است که می‌تواند با کشورهایی که درتضاد ایدئولوژیک وسیاسی و... هستند به ئاسطه قدرت نرمی که دارد تعامل داشته باشد.این نوع نگرش ترکیه نسبت به مسائل بین‌المللی و منطقه‌ای حداقل تا انتخابات ژوئن2011 تداوم داشته وهمچنان ترکیه درمسیر اقداات حل و فصلی برای اختتام مشکلات با همسایگانش در منطقه و در عین حال چانه زنی برای ورود به اتحادیه اروپا و تلاش برای حفظ حمایت‌های ایالات متحده از خود است. درهمین راستا اردوغان قبل از اعلام رسمی پیروزی حزب عدالت و توسعه درنطقی تلویحاً این طور بیان داشت که پیروزی این حزب در واقع پیروزی تمام کشور‌هایی است که سابقاً جزء قلمرو امپراتوری ترکیه محسوب می‌شدند. این گفته‌ها تا حدودی می‌تواند ترسیم‌کننده نقشه جغرافیایی اردوغان و به نوعی بازگرداندن این کشور به جایگاه رهبری این مناطق وعاملیت فعال آن در جامعه بین‌المللی باشد.

عوال مؤثر بر چرخش سیاست خارجی ترکیه بعد از خروج نظامیان آمریکایی از عراق

الف) عوامل سیستماتیک

ازمنظر بین‌المللی ترکیه با توجه به خلأیی که آمریکا برایش درعراق فراهم آورده است می‌تواند در نقش یک الگوی منطقه‌ای از ترکیب اسلام و سکولاریسم وبه عنوان یک کشور دموکراتیک مسلمان به پیشبرد سیاست‌های آمریکا درمنطقه خاورمیانه به صورت غیر مستقیم یاری رساند. نقش قدرت هايي مانند اتحاديه اروپا و آمريكا تاثير شگرفي بر برنامه هاي استراتژيست هاي حزب عدالت و توسعه در تركيه دارد. علاوه براین، به دنبال افزايش شك و ترديد نظاميان به متوازن كردن سياست خارجي تركيه از سوي حزب حاكم، تئوري ديگري بنام "ايجاد كمربند امنيتي در محيط پيراموني تركيه" توسط دستگاه ديپلماسي آنكارا ترسيم گرديده است. در اين تئوري نقش نظاميان بيشتر از ديپلمات ها است که در راستاي منافع آمريكا نيز مي باشد. اساساً رابطه آنكارا و واشنگتن يك رابطه امنيتي، استراتژيكي و راهبردي مي باشد. در اين ميان آنچه كه در اين تئوري ها حائز اهميت است متوازن كردن سياست خارجي تركيه با حفظ تعامل سازنده با ساخت سياسي مخالف حزب عدالت و توسعه، اتحاديه اروپا و ايالات متحده آمريكا است. مناسبات ترکیه و اسرائیل دارای گذشته‌ای است کهایه آن در دوره حاکمیت لائیک‌ها ونظامیان بنا شده است(عطایی، 1378).  برای غرب به ویژه آمریکا و اسرائیل رابطه با ترکیه به عنوان یکی از ممالک مهم اسلامی دارای اهمیت بسزایی بوده است و ترکیه ود را ملزم به رعایت تعداتی می‌داند که ازگذشته بر عهده دارد. بخش عمده‌ای از این مناسبات همکاری‌های اطلاعاتی و دفاعی است که بر عهده ارتش ترکیه می‌باشد(خطیب زاده، 1381). البته ترکیه بعد از بروز فایع در غزه با حمایت از گروه‌های مقاومت فلسطینی رویکرد تازه‌ای در قبال اسرائیل نشان داد که به وخامت ارتباطات میان اینشان انجامید. شرایط بین‌المللی حاکم در جهان به نحوی است که تا حدودی زمینه ایجاد ترکیه الگویی را برآورده ساخته وفشار قدرت‌های بزرگ به ترکیه برای دخالت در امور کشورها ونیاز ترکیه به حمایت‌های آنان برای دستیابی به شرایط مطلوب بین‌المللی می‌تواند بیانگر چرایی تغییر سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه از سیاست صفر کردن مشکلات با همسایگان به سیاست مداخله‌گری باشد.

ب) عوامل داخلی

اولويت اول سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه بر عضويت تركيه در اتحاديه اروپا مبتنی است. این حزب، تركيه را بخشي از اروپا مي داند به همین دلیل معتقدند بايد در گروه تشكيلات اروپايي شركت كنند. استراتژي سياست خارجي حزب عدالت و توسعه متاثر از متغيرهاي دروني و بيروني فراواني است كه بخش اعظمي از نحوه جهت گيري آن ها ريشه در دو عامل "محيط سياسي و حكومتي تركيه" و فرايند طولاني "غربي شدن آنكارا" قرار دارد. ساخت سياسي تركيه، قانون اساسي و وجود نهادهايي تاثير گذار در فرآيند شكل گيري سياست خارجي از قبيل شوراي امنيت ملي، دادگاه، قانون اساسي، ‌پارلمان، نخست وزير، رئيس جمهور و ارتش باعث شده است كه استراتژي سياست خارجي اين كشور در يك محيط تقابل و تعامل با افكار كماليستي تنظيم و اجرا گردد. در اين میان چگونگي توجه استراتژيست هاي حزب حاكم عدالت و توسعه به ساخت سياسي تركيه و اينكه به چه نحو اين تعارضات داخلي و خواسته هاي متفاوت كماليست ها و نظاميان در سياست خارجي تركيه به كارگرفته مي شود قابل توجه است. علاوه بر این، ترکیه کشوری است که نخبگان فکری اسلام گرا در سال 2002 توانسنتد در یک نظام سیاسی سکولار به تنهایی دولت تشکیل دهند. بعد از به قدرت رسيدن حزب عدالت و توسعه در تركيه، روند مذاكرات براي الحاق اين كشور به اتحاديه اروپا از 13 اكتبر 2005 آغاز شد. روندي كه منجر به بازنگري در قانون اساسي و ساخت سياسي آنكارا گرديده است و بنا به زعم برخي كارشناسان، تركيه را تقريبا وارد دوران پساكماليستي كرده است. اردوغان همواره بطور جدي تلاش كرده است تا هرگونه شك و ترديد دستگاه نظامي را نسبت به اهداف و فعالیت های اين حزب برطرف سازد. همچنین وی در مسائلي مانند بهبود اوضاع اقتصادي و سياست خارجي به خصوص اتحاديه اروپا، ناتو، آمريكا و سياست هاي منطقه اي تركيه، به كسب اعتماد لائيك ها و نظاميان تركيه پرداخته است.

اين حزب، خود را به عنوان حزبي محافظه كار معرفي مي كند تا مذهبي. بر اساس اساسنامه حزب عدالت و توسعه، این حزب به حفظ وحدت و تماميت جمهوري تركيه، دولت قانوني سكولار دموكراتيك و مردمي، پيشرفت تدريجي، غيرنظامي گري، دموكراسي سازي، آزادي عقيده و برابري فرصت ها متعهد مي شود. اين حزب با استفاده از شعار "همه چيز براي تركيه" به انتشار اعلاميه انتخاباتي خود مي پردازد. همچنین ضمن حمايت از اصول و آموزه هاي كماليستي، بر سياست سنتي تركيه در طرفداري از غرب به ويژه پشتيباني از عضويت در اتحاديه اروپا تاكيد مي كند.برنامه و عملكرد حزب عدالت و توسعه نشان مي دهد كه این حزب تداخل ارزش هاي سنتي و مدرن تركيه را مناسب مي داند. در این ارتباط برنامه حزب بيان مي كند كه عدالت و توسعه سكويي براي دنيوي سازي دموكراسي، مدنيت و نقش قانوني آزادي ايمان، فكر و تساوي فرصت است. آن ها از عدم تبعيض اجتماعي بر مبناي ويژگي هاي نژادي، فرهنگي و مذهبي استقبال مي كنند و آن ها را به عنوان امر ضروري براي دموكراسي در نظر مي گيرند. ديدگاه هاي سياسي اين حزب نیز بر رویکرد "ليبرال اجتماعي" مبتنی است. اگر چه يك شناخت جمعي از آزادي خواهي در برنامه حزب مشخص است، اما اين مطلب را خاطرنشان مي سازد كه فلسفه حزب بر اساس حقوق بشر است. بديهي است كه برنامه آن ها اقتصاد ليبرال جديد را تأييد و بر اهميت كناره گيري دولت از فعاليت هاي اقتصادي پافشاري مي كند.

استراتژي سياست خارجي حزب عدالت و توسعه، مهم ترين موضوع در عملكرد این حزب است. نظريه آتاتورك يعني "صلح در خانه، صلح در جهان" در بيانيه حزب به عنوان چارچوب سياست خارجي این حزب مشخص شده است. اولویت دوم در سیاست خارجی این حزب به كشورهاي اسلامي و اولویت سوم به كشورهاي جماهير ترك تعلق دارد. سران حزب عدالت و توسعه بر اعلاميه جهاني حقوق بشر و موافقتنامه اروپايي حقوق بشر و آزادي هاي اساسي  تاكيد كرده و اعلام مي كنند كه سكولاريسم و استراتژي "صلح در خانه، صلح در جهان" اصل اساسي صلح جهاني و اجتماعي و به مفهوم بيطرفي دولت در قبال عقايد ديني و دوستي تركيه با همه ملل جهان است(رضا صولت،1390). بر خلاف اصول سنتي كماليست ها و نظاميان، استراتژيست هاي حزب حاكم عدالت و توسعه به متوازن كردن سياست خارجي تركيه پرداخته و به بحران هاي منطقه اي ورود پيدا كرده اند وهمین مسأله باعث اتخاذ سیاست مداخله گری در کشورهای منطقه گردیده است. ترکیه ناچار است برای پررنگ کردن نقش خود در معادلات جهانی سیاستی این چنینی را به اجرا گذارد که این سیاست تا حدود بسیاری با سیاست صفر کردن مشکلات با همسایگان در تناقض قرار می‌گیرد چراکه تئوری اخیرالذکر در پرتو عدم دخالت ترکیه در اور جاریه کشورها قابل اجراست ومسلماً مداخله‌گری این فرصت را از بین خواهد برد.

سیاست خارجی صفر کردن مشکلات با همسایگان

ترکیه با ترسيم الگوي تئوري "به صفر رساندن مشكلات با همسايگان" در منطقه خاورميانه براساس نظرات داوود اوغلو به ايفاي نقش مي پردازند و معتقدند به خاطر عمق استراتژيك تركيه نياز هست كه آنكارا حضور پررنگ تري در خاورميانه داشته باشد. در حقیقت، اين تئوري از یک سو در راستاي علايق نخبگان حزبي عدالت و توسعه مي باشد و از سوي دیگر، منافع امنيتي اتحاديه اروپا را تأمين مي كند. در تئوري به صفر رساندن مشكلات با همسايگان، به قدرت ديپلماسي، چانه زني و اقناع سازي اهميت داده مي شود. در اين تئوري نظاميان نقشي ندارند و استراتژيست ها و ديپلمات هاي حزب عدالت و توسعه ابتكار عمل را در دست دارند. از نظر آنكارا اين تئوري ها زمينه را براي قدرت سازي الگويي و هنجارهاي تركيه جهت كنترل رفتار كشورهاي خاورميانه فراهم مي كند و نقش سياسي و ژئوپلیتيكي آنكارا را افزايش می دهد. بدون اينكه تعارضي بين منافع سران آنكارا با كماليست ها، اتحاديه اروپا و آمريكا ايجاد كند. البته مسئله تروريسم، بنياد گرايي اسلامي، شمال عراق و بحران اكراد، فضا را به نظاميان در تركيه خواهد داد تا فعلاً نقش خود را در استراتژي هاي سياست خارجي تركيه اعمال كنند. هر چند كه نقش نظاميان بعد از درخواست عضويت در اتحاديه اروپا كمرنگ تر از گذشته شده است. اما در شرايط حاضر بسيار زود است كه شرايط حاضر تركيه را دوران پساكماليستي قلمداد كنيم(صولت،همان) .

 آغاز دوران مداخله‌گری

با در نظر گرفتن تمامی شرایط داخلی حاکم بر ساختارهای سیاسی واقتصادی ترکیه اعم از طرز تفکر سران حزب عدالت وتوسعه در کسب جایگاه منطقه‌ای برای حل منازعات در خاورمیانه و تبدیل شدن به یکی از قطب‌های انرژی وهمچنین تلاش این کشور برای ورود به اتحادیه اروپا و کسب حمایت‌های معنوی وگاه سیاسی واقتصادی از طرف آمریکا، تغییر در سیاست خارجی ترکیه وبه کاربستن روش مداخله‌گری خیلی دور از ذهن نبوده است چراکه این کشور برای بدست آوردن شرایط ویژه سیاسی و اقتصادی و... ونفوذ هرچه بیشتر در روابط بین المللی نیازمند داشتن نقش اثرگذارنده است وبه این هم دست نخواهد یافت مگر اینکه در زیر چتر حمایتی قدرت‌های بزرگ قرار گرفته ومطامع آنان را برآورده سازد. دراین مسیر هرگونه عدم همکاری غیر منطقی با ناتو وایالات متحده می‌تواند سرنوشت متفاوت و ناخواسته‌ای را برای این کشور رقم زند. بعد از انتخابات ژوئن 2011 در ترکیه وانتخاب مجدد حزب عدالت وتوسعه در این کشور، چرخش سیاست خارجی ترکیه بطور محسوس توجه همگان را به خود جلب کرد. با در نظر گرفتن دلایل عنوان شده در تغییر سیاست ورفتار هیآت حاکمه در ترکیه، خروج نیروهای آمریکایی از ترکیه را می‌توان فرصت طلایی برای این کشور به حساب آورد. به دلیل الزامات ژئوپلتیکی، تحولات عراق هیشه یکی از مهم‌ترین موضوعات سیاست خارجی ترکیه بوده است. نگرش ترکیه به عراق بعد از صدام تحت تأثیر مواردی چون سیستم جدید سیاسی حاک بر عراق، روابط دوجانبه و ادراکات منطقه‌ای شکل گرفته است. ترکیه ثبات و تمامیت ارضی عراق را مورد توجه قرار داده  و در پی انتقال منابع انرژی عراق به بازارهای بین‌المللی و در نهایت تأمین امنیت سوخت بوده است. روابط ترکیه وعراق بعد از سال 2003 درابعاد سیاسی، اقتصادی وتجاری شکل گرفت ودر اواخر سال 2007 با بهبود وضعیت امنیتی عراق، آنکارا توجه بیشتری به ایفای نقش جدی در این کشور کرد.الته در این مسیر همواره تنش‌هایی میان اردوغان ونوری المالکی نخست وزیر عراق وجود داشته است وهرگونه موضع‌گیری ترکیه در قبال کشورهای منطقه با پاسخی از طرف عراقی‌ها مواه بوده است. ترکیه همواره بعد از اشغال عراق توسط آمریکایی ها بیم این راداشت که به خاطر روابط حسنه‌ای که میان مسعود بارزانی، رهبر خطه شمالی کردستان عراق ودولت آمریکا وجود دارد، دولت مرکزی ترکیه مورد دست اندازی از طرف کردها قرار گیرد و از قدرت ساقط شود. البته این روند در قالب کوچکتری و هر ازچند‌گاهی با شانتاژ از طرف آمریکایی ها تحرکات قومی ونژادی را درترکیه ایجاد می‌کرد که تا حدودی امنیت داخلی ترکیه را تحت الشعاع خود قرار می‌داد که همین عاملی برای حفظ رابطه مسالمت آمیز میان ترکیه و ایالات متحده بوده است. بعد از خروج نظامیان آمریکایی از عراق در سال 2011، امریکا از ترکیه به عنوان نماینده و به ‌چشم کشوری که در عین حفظ منافع آمریکا در عراق می‌تواند نقش مهارکننده‌ای را در برابر ایران وسایرکشورهای ذی نفع در عراق ایفا کند نگریسته است. ترکیه با وارد شدن به مبادلات انرژی در ترکیه بدنبال نفوذ اقتصادی در این کشور است به طوری که بتواند با افزایش این نوع مبادلات درآینده، در سیستم و ساختارهای سیاسی آن نیز اثرگذارباشد ودر این مسیر حمایت‌های مالی وتکنولوژیکی آمریکا تا حدود زیادی عبور از این مسیر را هموار کرده است. به نظر میرسد که ترکها در شرایط کنونی در جهت دایره دیپلماسی منطقه ای آمریکا فعالیت کنند و می‌خواهند در منطقه تاثیر گذار باشند. اساسی ترین دغدغه های ترکیه آن است که بتواند قطب نمای رویکرد های خود را در راستای راهبردهای امریکا تعبیر و تفسیر کنند. لذا تحولات روابط بین عراق و ترکیه نیز در همین راستا قابل بررسی است، بنابراین ترک ها چند دغدغه در عراق دارند: نخست ترک ها معتقدند با توجه به وجود نیروهای بالقوه تهدیدزا در خلأ امنیتی منطقه پس از خروج آمریکایی ها از عراق این کشور می‌تواند عرصه کشمکش نیروهای گوناگون شود و به نوعی به جنگ داخلی و یا مرحله ای خفیف تر از آن ( درگیریهای قومی عشیره ای) بیانجامد. لذا ترک ها بر این نظرند که عراق شرایطی شکننده دارد و خود را هم مجاب به دخالت در تحولات عراق کرده اند .  دغدغه دوم آنان این است که در راستای سیاست‌های منطقه ای ترکیه که بر مبنای نئوعثمانیسم متمرکز است، ترک ها به دنبال یافتن همراهانی در کشورهای مختلف هستند و در فضای فعلی عراق آنان بنا به دلایلی اهل سنت که هم علقه هایی ایدئولوژیک دارند وهم میل به همکاری با ترکیه را هم نشان می‌دهند را انتخاب کرده اند . همه این رویکردها بیانگر آن است که آنکارا در فضای داخلی عراق دغدغه ها والگوهای ویژه خود را مد نظردارد. دغدغه سوم از دغدغه های آنان مسأله امنیت و کردهای عراق است که نقش مهمی در سرنوشت ترک ها است. بطوریکه ترکیه در ماه های اخیر در روابط با کردها تحولاتی را گذرانده و با مسائلی نظیر بمباران اولودره، حملات پ ک ک و..دست به گریبان بوده است. به نظر می رسد که در حال حاضر جهت اصلی آنکارا تغییر یافته است، یعنی هر چند قبلاً آنان به دنبال همکاری و به صفر رساندن مشکلات با همسایگان و به دنبال تجدید حیات ترکیه نوین بودند، اما از این مرحله به قابلیت خوداتکایی رسیده اند و فکر می‌کنند دیگر در منطقه پتانسیلی برای افزایشی توانشان نیست، لذا به سمت کشورهای غربی هم روی آورده اند. در این بین با توجه به اینکه روابط کنونی ترکیه و عراق هم اکنون در حالت فوران است و هر روز رخدادی اتفاق می‌افتد اگر ترکیه بخواهد نقش موثر و مطلوبی داشته باشد ناچار است از برخی از قومیت ها مانند ترکمن ها استفاده کنند. چرا که اگر آنان از این عنصرها استفاده نکنند فرصت را از دست خواهندداد. در این راستا آنچه که مسلم است ترک ها نمی خواهند فرصت ها را در عراق از دست دهند تا به نوعی بیشترین امتیازها را کسب کنند. اما با توجه به واکنش گروه های شیعی بویژه جریان های تندتر در عراق رویکرد آنان نسبت به تمام نیروهای خارجی چه خارجی فرامنطقه ای و چه منطقه ای در مورد دخالت در عراق منفی است وترکیه نیز از این امر مستثنی نیست. آنها نسبت به رویکرهای ترکیه هم در این کشور واکنش نشان داده و اعلام موضع منفی کرده اند. یعنی گروه های شیعی بویژه گروه های تندرو از مواضع ترکیه اعلام انزجار کرده‌اند و گروه های میانه رو رهبران ترکیه را به خویشتن داری دعوت کرده اند. به نظر می‌رسد که ترک ها در حال حاضر سیاست صبر و انتظار را در قبال عراق اتخاذ کرده‌اند چرا که متغیرهای گوناگون مذهبی، قومیتی، منطقه ای و فرامنطقه ای به ترکیه اجازه تصمیمات عجولانه وقطعی را نمی‌دهند.

 نتیجه‌گیری

 رهیافت رئالیسم نئوکلاسیک تلاش می‌کند میان سطوح تحلیل خرد وکلان ارتباط معنایی ایجاد کند واز این رو به جز بیان عوامل تأثیر‌گذار خارجی وفرصت‌ها وتهدیدها در تدوین سیاست خارجی، بر عناصر داخلی ازجمله ویژگی‌های ساختارسیاسی کشورها، چگونگی استفاده از منابع داخلی و تجهیز سرمایه و برای اجرای سیاست خارجی مطلوب خود و... توجه دارد به نحوی که شرایط نفوذ حداکثری را برای کشورها به ارمغان آورده و به ارتقای جایگاه آنان در سطوح هانی ومنطقه‌ای بینجامد. ترکیه در شرایط کنونی وبا توجه به ساختارروابط بین‌الملل که عموماً کشورهای قدرتمندی چون ایالات ومتحده واتحادیه اروپا همچنان از قدرت تأثیرگذاری وفشار برسایر کشورهابرخودارند ودر موقعیت‌های مختلفی شرایط تهدیدکننده برای کشورها فراهم می‌کنند وبا در نظر گرفتن جهشی که ترکیه در جایگاه منطقه‌ای وجهانی که برای خود ترسیم کرده است، از فرصت‌هایی که جامعه بین‌المللی برایش در جهت منافع وعلاقمندی‌های خود ایجاد کرده است، تغییر سیاست خارجی ترکیه به امر مداخله گری تا حصول به موقعیت مورد نظرش امری اجنتاب ناپذیر خواهد بود. سیاست خارجی ترکیه به دنبال حداکثرسازی مطلوبیت‌های تاریخی وهویتی خود در منطقه وجهان است و با ادامه این رویکرد در نظر دارد در خرده سیستم‌های منطقه‌ای به عنوان مرکز و نظام بین‌الملل به عنوان بازیگر مطرحی شناخته شود(امیدی ورضایی، همان) چراکه حزب عدالت وتوسعه با وجود افرادی چون اوغلو واردوغان و چشم انداز وسیعی که در مقابل ترکیه قرار گرفته شده است در سال‌های آتی نیز به همین روند ادامه خواهد داد واین نگرش به خاطر تحولاتی است که در ساختارهای هویتی ترکیه رخ داده است.البته باید دید که با وجود کشورهای منطقه‌ای چون ایران که به نوعی به جهت صدور انقلاب و پارامترهای نامتقارن در مواجهه با قدرت‌های بزرگ چگونه می‌تواند این مسیر را طی کند.        

            پی نوشت‌ها

الف –  فارسی

امیدی.علی، رضایی. فاطمه.1390. ((نوعثمانی گرایی جدید در ترکیه: شاخص‌ها وپیامدهای آن در خاورمیانه))، فصلنامه روابط خارجی، سال سوم، شماره3، پاییز

بهشتی پور ونورانی. 1391. ((مقاله ))، فصلنامه مطالعات راهبردی هان اسلام در: سایت بررسی استراتژیک

خطیب زاده، سعید. 1381. ترکیه و اسرائیل: تلاش برای یافتن چارچوب جدید امنیتی، سیاسی. فصلنامه سیاست خارجی، سال شانزدهم، شماره2، تابستان

شکوهی، سعید. 1390. ((عوامل قدرت‌یابی ترکیه در خاورمیانه)) از: سایت فرهیختگان

صولت، رضا. 1390. (( ابعاد و رویکرهای سیاست خارجی حزب عدالت وتوسعه ترکیه))، مرکز پژوهش‌های علمی ومطالعات استراتژیک خاورمیانه

عطایی، فرهاد. 1378. (( نگرش جدید در سیاست منطقه‌ای ترکیه))، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، شماره19، پاییز، ص 122-117

قوام، سید عبدالعلی. 1380. اصول سیاست خارجی و سیاست بین‌الملل، انتشارات سمت

قهرمان‌پور، رحمان. 1389. (( سلسله تحلیل‌هایی در مورد تحولات سیاسی در ترکیه))، مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه

لاسجردی، حسن. 1390. (( آنکارا ونگاه به عراق، امید ونگرانی‌ها))، مصاحبه به نقل از مرکز بین‌المللی مطالعات صلح

مرادیان، محسن. 1385. برآورد استراتژیک ترکیه، تهران: انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعاتی و تحقیقات بین‌الملل ابرار معاصر تهران

نقدی‌نژاد، حسن. 1387. ((سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه ترکیه))، پژوهش‌نامه شماره 19

 

ب- انگلیسی

Jeffrey w. Taliaferro.2006. "state building for future wars                                                 

Kadamon bile. 2011. Foregn plicy of terkey in Iraq