جزوه درس نظریه های روابط بین الملل دکتر سیف زاده. بخش سوم
جزوه درس نظریه های روابط بین الملل دکتر سیف زاده. بخش سوم
ف2:منافع ملی یا مصالح متقابل بشری
·
تاریخچه و کابرد مفهوم منافع ملی·
این مفهوم دست آورد تحولاتی است که متعاقب انقلاب صنعتی و دموکراتیک در غرب به وجود آمد·
تحول در مفهوم منافع ملی از تحولات واحدهای سیاسی تاریخی نشات می کیرد.·
مفاهیمی چون "اراده شاهانه " و " منافع نظام شاهنشاهی " و " ملاحظات عالیه کشوری" از اسلاف مفهوم اراده ملی بوده اند.·
منافع ملی در اواخر قرن 19 تغییری محتوایی داد و گرایش آرمانگرایانه ای به خود گرفت.بر اساس این مفرض ذهنی بنا شده بود : هیچ کس از خسران دیگری سود نمی بر.( اوجش در تفکر ویلسون بود)·
تعریف آرمانی پایدار نماند و پدیده ی پیچیده ای به نام ناسیونالیسم اقتصادی جای آن را گرفت که اوجش در منازعات بحران بزرگ اقتصادی 1929 بود.·
از لحاظ نظری اولین بار مفهوم منافع ملی را چارلز بیرد در کتاب اندیشه منافع ملی : مطالعه تحلیلی در سیاست خارجی آمریکا ، وارد متون تخصصی نمود.او منافع ملی را تبلور خارجی منافع عمومی می داند.·
تحول در مفهوم منافع ملی·
شامل دو گرایش است : " منافع ملی درتعارض با منافع بین المللی" و " تلاش برای یافتن جایگزینی برای مفهوم تعارضی منافع ملی "·
شاخصه اصلی این مباحث این است که منافع ملی ارزش راهنمایی سیاست خارجی خود را حفظ می کند.·
تفاوت و اختلاف نظرها در سه مساله: 1- گرایش به مرکز یا گریز از مرکز 2- تکیه بر مسایل نظامی یا تکیه بر مسایل اقتصادی 3- تضاد منافع ملی با نظام بین المللی و یا همگونی بین منافع ملی و منافع بین المللی.·
منافع ملی از دیدگاه واقع گرایان•
مورگانتا : اولین نظریه پرداز منسجم روابط بین المللی ، در نظریه موازنه قدرت منافع ملی را محود اصلی بحث قرار داده.•
او مفهوم منافع ملی رابه عنوان واقعیت عینی و مهم میداند.•
پیام اصلی او این است : اقدام سیاسی را باید بر اساس منافع ملی ارزیابی نمود.•
به نظر او : منافع ملی بر حسب قدرت تعریف می شود.او برای منافع ملی 11 حالت مختلف را یاد می کند مانند : مشترک و متضاد، اولیه و ثانویه ، حیاتی ، مشروع، ...•
به نظر او روابط کشورها عمدتا مبتنی بر تعارض منافع است.•
مورگانتا تاکید دارد که باید اصول روابط بین الملل را بر اساس هدفهای جوهری و ضروری و نه هدفهای مطلوب پایه ریزی نمود.•
قدرت در نگاه مورگانتا تنها بعد نظامی دارد."اهمیت ابزار نظامی در این موقعیت نهفته است که منطق نهایی قدرت در روابط بین الملل جنگ است.•
دسته ای دیگر مفهوم امنیت را جایگزین قدرت می کنند.در نتیجه امنیت هدف اولیه سیاست خارجی است.•
شومان : اگر امنیت یک کشور تضمین نشده باشد امید به بقا امری واهی است. بقا اولین قانون زندگی .•
کراب :البته تامین امنیت جز از راه کسب و گسترش قدرت امکان پذیر نیست.و قدرت در ابتدایی ترین معنای خود توان کشور در حفظ وجود (امنیت) است.•
آزگود(رفتارگرایان ) منافع ملی را از انحصار قدرت و امنیت خارج می کند و به نتایج حاصل از آن توجه می کند.که ارزش آنها تنها به جهت مفید بودن آنها برای ملت است.•
منافع ملی شامل ارزش هایی چون حفظ سرزمین ، حفظ استقلال و حاکمیت ، تقویت قدرت ملی و ...است .•
کاپلان نیز با آزگود همصدا است و منتقد نگاه واقع گرایان است.•
کراسنر : تعیین منافع ملی از طریق جمع آوری استقرایی مجموعه آماجهای مبتنی بر هدف های عمومی اجتماع که در طول زمان ثابتند و رده بندی منسجمی از تقدم هایی که برای توجیه کار منافع کلی دارند به دست می آید.•
کراسنر در بعد ماهوی منافع ملی را بخش ناپذیر می داند اما در تعیین مفهوم منافع ملی تصریح می کند که منافع ملی هر واحد جغرافیایی ممکن است متفاوت از مفهوم منافع ملی دیگرواحد ها باشد.و این تعبیر را لقب کشورگرا می دهد که معادل تعبیر ذهنی گرای روزنا است.·
منافع ملی ازدید ذهنی گرایان•
منافع ملی را تصمیمات اقتدار آمیز نصمیم گیرندگن اصلی هر کشور نسبت به تامین نیازها و خواسته های آن کشور مساوی میدانند.•
انها وجود یک واقعیت عینی را نفی می کند.•
منافع ملی را بخش پذیر می دانند که به مقتضای شرایط و اشتیاقات اعضای جامعه تغییر می کند.•
منافع ملی همان چیزی است که ملت یعنی تصمیم گیرندکان آن انتخاب می کنند.•
هانتینگتون نیز همین تعریف را می پذیرد و مکز تصمیم گیری را از فرد به نهاد منتقل می کند.وی منافع ملی را منافعی میداند که بر حسب منافع انضمامی نهادهای حاکم تعریف می شود.•
کراسنر ذهنی گرایان را به لیبرال و مارکسیست تقسیم می کند.·
لیبرالها : منافع ملی واقعیتی یک پارچه نیست . بلکه حاکی از آن است که گروههای مختلف جامعه مفاهیم مختلفی از منافع ملی دارند .·
مارسل اعتقاد دارد منافع ملی جز در دیکتاتوریها مشخص نیست.· مارکسیستی :
· مارکسیستهای وسیله گرا:حکومت را ابزار تامین منافع نظام سرمایه داری می دانند.
· مارکسیستهای ساختارگرا ( کراسنر این دیدگاه را به دیدگاه کشورگرای خود نزدیک می بیند .)
• فرانکل: منافع ملی را می توان آروزهای دولت توصیف کرد.
• هر دو دیدگاه واقعگرا و ذهنی گرا به لحاظ شاخصه های جغرافیا محوری و تمایل گریزی از مرکز با یکدیگر شباهت دارند.
· مصالح متقابل بشری
·
فرانکل : در آینده ممکن است بیشتر نیازهای بشر خراج از محدوده ی صلاحیت دولت تامین شود.با این مقدمه وی نتیجه می گیرد مفهوم منافع ملی تغییر خواهد کرد.نیازهای داخلی با هدایت جریان تحولات خارجی تامین شود.·
او تاکید دارد که درک تصمیم گیرندگان از محیط بین المللی عنصر قاطعی در فعالیت آنان نسبت به تعیین منافع ملی است.·
الگوهای آلیسون در مورد تصمیم گیری :"الگوی روند سازمانی " و " الگوی سیاست بروکراتیک" ، بیانگر آن نوع از منافع ملی است که در تعیین آن تحولات دموکراتیک و فشارهای گروههای ذینفوذ نقش داشته است.·
در این الگوها اصل اقناع شدن به جای اصل بهترین بدیل ، و عقلانیت محصور جانشین عقلانیت مطلق می شود.·
تئوری وابستگی متقابل:•
این تئوری ادعا می کند که بین منافع ملی و بین المللی نوعی همسویی تعدیل شدده وجود دارد. کوهن و نای از این دسته هستند.•
آنها بر اساس مفروضه میراث مشترک بشری و همگونی منافع بین بازیگران بین المللی این تئوری را ارایه میدهند.•
در این چارچوب منافع ملی کشورها در صورتی تامین می شود که با شناخت تحولات داخلی و بین المللی بتوانند با همسویی تعدیل شده با نظام بین المللی در بهره گیری هرچند نابرابر از میراث مشترک بشری شرکت کنند.•
تحولات در دو محیط داخلی و بین المللی ، به ویژه انقلاب تکنوترونیک ، به لحاظ افزایش توان اقدام و عمل آحاد افراد جامعه غیر رسمی در مقابل دولتها ، مفهوم منافع ملی را نامناسب کرده.•
تنها اقدام اثباتی از سوی واقع گرایان توسط آرنولد ولفرز انجام شد.وی هدفهای ملی را به دو بخش هدفهای مالکانه که ماهیتی خود خواهانه و نیز اهداف محیطی که خصلتی همسو با محیط بین المللی دارد تقسیم نمود.·
مفهوم منافع فوق ملی دردیدگاه نظریه همگرایی•
حاکمیت کشوری توان مقاومت در مقابل تکنولوژی مدرن الکترونیک و نظامهاای ارتباطی را به هیچ یک از دو حالت تعارضی و همسویی ندارد.•
این متفکران بروز و ظهور مشکلات اجتماعی اقتصادی و بوم شناختی ناشی از این تحولات را که در قالب آلودگی ، نابودی منابع به وجود آمده را محدود به سطح مرزها نمی دانند.•
کارکردگرایان به هبری میترانی عقیده دارند که این مشکلات ماهیتی فنی دارند و باید مدیریت آنها به دست سازمانهایی فراملی داده شود.•
آنان نتیجه می گیرند که با مستحیل شدن وفاداری ملی ، چارچوب همکاری های بین المللی به سمت تامین رفاه آحاد بیشتری تغییر جهات خواهد داد و این تامین رفاه از هر وسیله رسمی و غیر رسمی بهره خواهد برد.•
تامین رفاه بشری مفهومی است که جایگزین منافع ملی می شود.•
برخلاف کارکردگرایان ، دویچ معتقد است که جامعه بین المللی با تجدید ساختار خود سلسله مراتب قدرتی را به وجود آورده که در قالب اتحادیه های نظامی و جوامع اقتصادی مشهود است.•
او به تجمع ارج می نهد اما تجمع مورد نظر او قداست وفاداری-طلب کشور را ندارد. (نظریه ارتباطات) :" کشورها هم دسته ای از انسانها هستند که با تاروپود جریان ارتباطات و حمل ونقل با هم ارتباط یافته اند ولی به لحاظ ماهیت قلمروی آن از هم جدا افتاده اند.•
نوکارکرگرایان به رهبری هاس واشمیتر با اتکا به سه فرضیه تسری ، دفع اغیار ، سیاسی شدن جوامع ادعا کردند که بازیگران فوق ملی جدیدی در حال شکل گیری هستند که به تدریج جایگزین دولت ملی میشوند.او معتقد است که مفهوم منافع ملی مناسبت خود را از دست داده و باید مفهوم منافع فوق ملی جای آن را بگیرد.·
مفهوم مصالح متقابل بشری•
این مطلب برای خود سیف زاده است بعدا بررسی شود.·
نتیجه گیری• 4
نوع منافع ملی :·
منافع ملی همگون:تحصیل آن موجب نقض منافع دیگران نشود، قاعده بازی حاصل جمع متغیر است.منافع بازیگران مکمل یکدیگر است.·
منافع ملی مختلف:زمانی است که حوزه منافع ملی بازیگران با یکدیگر تلاقی پیدا نمی کند.·
منافع ملی متعارض:زمانی است که تامین منافع ملی کی مستلزم وارد کردن خسارت به منافعع دیگری است.قاعده بازی جمع جبری صفر است.برد یکی به باخت دیگری پیوند خورده.·
منافع ملی مختلط: میزانی از تعارض و اشتراک با هم آمیخته است.قاعده بازی جمع جبری مضاعف است.•
در ترسیم اهداف سیاست خاجری محدودیت امکانات باید در نظر گرفته شود ، در غیر این صورت ممکن است خواسته ها در حدی کمتر و یا بیشتر از امکانات قرار گیرد.ف 3 راهبردهای بلند دامنه و کوتاه دامنه
·
تعریف·
راهبرد معادل استراتژی ، ریشه یونانی :ترکیب استراتوس ، به معنای ارتش و آژین به معنای هدایت کردن است.·
عموما رهبرد به جریان کلی حاکم بر هماهنگ سازی امکانات و هدفها برای تامین خواسته امنیتی (فرد ، رژیم و یا نظام سیاسی )اطلاق می شود.·
جان ام کالینز : استراتژی : کاربرد قدرت ملی به منظور برآوردن مقاصد امنیت ملی.·
نظریه انگلوساکسون : استراتژی = هنر کابرد هر چه موثرتر تمام توانایی های دولت.·
هالستی استراتژی را سمت گیری کامل سیاست خارجی می داند.به نظر او استراتژی ناشی از تجمع مجموعه ای از تصمیمات فزاینده است که هدفش تلاش برای تعدیل خواسته ها ، ارزش ها ، علایق با شرایط و مشخصه های محیط داخلی و خارجی می باشد.·
توماس شلینگ : مفهوم راهبرد دو جلوه مفهومی و عملیاتی را شامل می شود.این مفهوم بر نوعی پیش فرض مبتنی بر دیالکتیکی از تعارض و منافع بین بازیگران استوار است.راهبرد هر بازیگر مبنایی عقلانی دارد.که در نهایت او را در راستای افزایش عینی منافع و ارزشها قرار می دهد.به نظر او زنجیره ای از انتظارات متقابل وجود دارد که به طور دیالکتیک بر گزینه های رفتاری بازیگر تاثیر می گذارد.·
تعریف التقاطی : راهبرد به هنر تسویه و به کارگیری بهتر امکانات در راستای نیل موفقیت آمیز به مقصود در مقابل دیگر بازیگران اطلاق می شود.در این تعریف چند پیش فرض نهفته است :•
وجود حداقل دو بازیگر•
ارتباط منافع موجب شکل گیری نوعی بازی استراتژیک می شود.•
هدف از کاربرد استراتژی منطقی نمودن و عقلانی کردن بازی برای نیل به موفقیت است. عقلانیت محصور منظور است.•
استراتژیک مفهومی پویا است نه ایستا. از مسایلی الهام می گیرد که از وقایع روز ناشی شده است.·
پیروان منطق صوری بین استراتژی و تاکتیک تفاوت قایل شده اند.·
بوفر، جرمینی ، گیبرت ، کاستکس تاکتیک را در به علم در حوزه عملیا ت محدود می کنند.بوفر: تاکتیک علم تحرکاتی است که در مقابل چشم دشمن انجام می شود.·
اهداف سیاست خارجی·
اهداف استراتژیک•
بلند دامنه·
اهداف راهبردی به آن دسته از اهداف گفته می شود که تامین بلند مدت آن راهنمای اقدامات تاکتیکی کوتاه مدت آن است.•
انواع راهبردهای میان دامنه·
بیطرفی :برای آن دسته از بازیگرانی است که هیچ گونه بلند پروازی نظامی ندارند . نیروی نظامی اندکی برای دفاع دارند و علیه دیگران استفاده نمی کنند.با اعلام این استراتژی بازیگر خود را از اتحاد با بازیگران اصلی محروم می کند.بدان امید که تمامیت ارضی و استقلال داخلی و خارجی اش حفظ شود.از لحاظ حقوقی کشور بیطرف حق عضویت در سازمان ملل را ندارد.·
عدم تعهد : از بدبینی تصمیم گیرندگان این کشورها نسبت کلیه بازیگران اصلی صحنه ی بین المللی ناشی می شود.بدین سبب جنبشی که شکل گرفت به جای جنبه ی ایجابی جنبه ی سلبی به خود گرفت.در جوامعی که قومگرایی ها و ایدئولوژی های سنتی اجازه شکل گیری ملی گرایی را نمی داد ، طبیعی بود مطرح نمودن ایدئولوژی فوق ملی جواب ندهد ، برای همین مصر و یوگسلاوی ، بعدها جهت گیری های شدید به نفع یکی از دو ابر قدرت نمودند.·
عکس آن تعهد و اتحاد: ناشی از این برداشت است که تصمیم گیرندگان منافع ملی را از سوی یکی از بازیگران اصلی در خطر می بینند بنابراین لازم می بینند با بازیگر دیگر پیمان همکاری ببندند.·
انزوا طلبی :معمولا عقل ایجاب می کند در دوران تحکیم استقلال یک کشور تازه تاسیس و یا گشوری که با انقلاب تغییرات شگرفی در اصول سیاسی خود ایجاد کرده است از لحاظ خارجی به استراتژی انزوا طلبی روی آورد.•
انواع اهداف تاکتیکی·
اهداف محیطی و اهداف تملکی·
اعلانی در مقابل اعمالی:بازیگران مجبورند از استراتژی پنهان کاری و فریب استفاده کنند. اهداف اعلانی نیز به دو دسته بخش می شوند که یک بخش آن مصرف داخلی و بخش دیگر مصرف خارجی دارد.احتمال دارد در برهه ای بین منافع ملی واقعی یک کشور با منافع قدرت های رقیب و یا بزرگ تعارض ایجاد شود.در این حالت بازیگران با تقیه کردن ، سیاست واقعی و رقابت آمیز خود را درقالب و سیاست اعلانی غیر رقابت آمیز اعمال می کنند. مانند آلمان و ژاپن بعد از 1945·
اولیه و ثانویه: چالشهایی که کشور با آن روبه روست، می توان به دو دسته تقسیم نمود : 1- آنهایی که موجودیت کشور را به خطر می اندازد 2- و آنهایی که کیفیت زندگی را تهدید می کند.·
کوتاه مدت ، میان مدت ، بلند مدت:تقسیم بندی از نظر زمانی·
سازگارو ناسازگار:گاه ممکن است بین اهداف با برد های مختلف تعارض ایجاد شود ، عقلانی آن است که اهداف با برد کمتر را فدای اهداف با برد بالاتر نمود.·
متحد وپراکنده : وجود رژیم های دیکتاتوری(اهداف متحد اما ناپایدار) و دموکراتیک(اهداف پراکنده اما پایدار) وجب به وجود آمدن این تمایز می شود.·
تدوین راهبرد و سیاست خارجی·
کلارکسون : در تدوین استراتژی باید به نکات زیر توحه داشت•
شناسایی تغییرات داخلی و محیطی•
تعیین اهمیت تغییرات•
ارزیابی سیاست های فعلی نظام•
تعیین روند آتی تحولات•
مدل سازی مفهومی برای ارزیابی داده های خام•
تعیین نتایج بدیل•
جهت گیری کلی نظام در قالب استراتژی جامع ملی·
منافع ملی از تلفیق عینیتهای داخلی و خارجی و با عنایت به آرمانها و خواسته ها به دست می آید· 4
راهبرد قابل تشخیص است•
راهبرد واقع گرایانه : با تاکید شدید بر موانع و امکانات موجب پیدایش و اعمال نوعی محافظه کاری شدید می شود.برای همین امکانات در حد قابلیت های جامعه مورد استفاده قرار نمی گیرد.تصوری بد بینانه جای واقعیت را می گیرد.•
راهبرد آرمانگرایانه : بدون توجه به امکانات سعی در شناسایی وجود آرمانی و نه واقعی پدیده های دارند.در نتیجه تصوری آرمانی از واقعیت به جای واقعیت می نشیند که در نهایت به نابودی امکانات می انجامد.•
راهبرد رفتارگریانه : تدوین استراتژی ملی را مبتنی بر صرف شنایایی دقیق و عینی از امکانات می کند.در این راستا از دست اوردهای دیگر علوم مانند ریاضی و ... استفاده می کند.این راهبرد ناشی از کمی گرایی است در نهایت موجب نوعی محافظه کاری محدود می شود.•
راهبرد فوق رفتاری : با استفاده از مزایای رفتارگرایی سعی دارد با مداخله آرمانها و ارزشها ، محافظه کاری آن را درمان کند.·
انتخاب هر یک از این راهبرد های ناشی از انتخاب صرف نیست بلکه اجبارها و اضطرارهای روانشناختی فردی و اجتماعی نیز به شدت در جهت گیری به سوی هر یک از آنها نقش اساسی دارد.ف 4 روشهای مختلف در تجزیه وتحلیل سیاست خارجی
هر نظریه سیاست خارجی باید آنچنان تعبیه شده باشد که هم به اندازه کافی انتزاعی و تجریدی برای تصویق تئوریک باشد و هم نسبتا مشروح و جزیی برای پاسخگویی به موارد خاص باشد.
• گفتار اول : رهیافت کلان نظام
•
این رهیافت به کل نظام بین المللی توجه دارند. دانشمندانی که در این سطح قرار می کیرند بر مفاهیم ، مفروضه ها، و حجت های انتزاعیتجریدی تاکید دارند
.•
اینها به نقش کشور به عنوان زیر مجموعه نظام بین المللی کم بها می دهند و توجه خود را به ترکیب ساختاری قدرت معطوف می کنند.•
مانند مورگانتا ، مک کلاند ، مدلسکی ، روزکرانس ، کاپلان.•
آنها تاکید می کنند که شاخصه رفتاری کشورها تابع خروجی حاصل از شکل گیری در سطح کلان نظام است که به طور جبری وارددستگاه تصمیم گیرنده می شود و بر رفتار خارجی اثر می گذارد.بنابراین کشورها مانند توپهای بیلیارد محسوب می شوند که ماهیت درونی آنها یکسان محسوب می شود
.•
گفتار دوم : رهیافت خرد•
این اندیشمندان مدعی هستند که وجود کشورهای مختلف والوجوه خود شاخصه ای متمایز کننده به وجود می آورد که به طرق گوناگون برچکونکی رفتار سیاست خارجی کشورها تاثیر می کذارد
.•
آنها معتقدند که سیاست خارجی کشورها تابعی از عوامل داخلی و عناصر خارجی هستند.•
آنها به دو گروه عینی گرا و ذهنی گرا تقسیم می شوند.دسته اول به مطالعه ی تاثیر نیروهای بنیادی حاکم بر سیاست خارجی می پردازند.ورفتار سیاست خارجی را تابع محیط استقرار هر واحدد خاص جغرافیایی می دانند
.•
دسته ی دیگر : به پویش تصمیم گیری توجه نموده ، و اثرات آن را بر شکل گیری اخذ و اجرای تصمیم مورد بررسی قرار میدهند.ریچارداسنایدر و ژوزف فزانکل نمایند گان برجسته این دسته هستند.آنها اقدام کشور در روابط بین المللی را نتیجه ذهنینت تصمیم گیرندکان هر کشور فرض کرده و به مطالعه آن می پردازند
.•
گراهام تی ایلسون با احیا نظریه عقلانیت محصور به این دسته معترض شد. او گفت تصمیمات عمدتا بر عقل محصور استوار است تاعقلانیت مطلق. تصمیم گیرندگان در اخذ تصمیمات خود نه به والاترین هدف مطلوب بلکه به اصل بسندگی مطلوب مبتنی بر حدافل مطلوب می اندیشند
.•
گفتار سوم : رهیافت اتصال دو سطح تحلیل•
عده ای از دانشمندان به دنبال اتصال دو تحلیل خرد و کلان بوده اند. مانند هانریدر و روزنا.•
روزنا در یک زمان به فرد و تفرق و به جمع و تجمع نگاه می کند ، و نام تحلیل خود را " تفرجمعی " می نامد.•
به نظر او هر واحد به منظور حفظ و صیانت خود در مقابله با محیط به اقدامات گوناگون از جمله انطباق گری دست می زند.•
او چهار نوع اقدام اانطباق گرایانه را صادق می داند : انطباق رضایتمندانه ( انتظاراتی که حساسیت خارجی بیش از داخلی است و چونواحدد با خطر داخلی مواجه نیست رضایتمندانه تن به انطباق می دهد.مانند اروپای شرقی )، انطباق طغیان گرایانه ( ، محافظتی ( هر دودسته خارجی و داخلی حساسیت می یابند. این مشخصه اغلب اجتماعاتی است که دامنه حوادثشان کلیه جوانب زندگی را می گیرد سیاست ها شدیددا محافظه کاارانه می شود)، ارتقایی( داخلی و خارجی هیچکدام از حساسیت بالایی برخوردار نیست . سیاستمداران خود را قادر به تنظیم سیاست هایی می بینند که از نیازهای نظام است
).•
هانریدر دو مفهوم سازکاری ( محیط خارجی )و اجماع ( محیط داخلی )را ارایه می دهد.اضافات
2008/10/29
07:42
ب.ظ·
تعریف وجود از کارکردهای فلسفه اصالت گوهر است.·
فلسفه اصالت ذات تحول وجود را توصیف می کند.·
سنت گرایان بر خلاف رفتارکراها معتقدند قالب دادن به رفتار انسان ناممکن است زیرا جوهر انسان اراده و ذات او اختیار است.·
رهیافت توهمی برداشت بی معنای شخصی است و در سطح غریزه می ماند.·
رهیافت سنتی تحمیل برداشت از حقایق وجود بر واقعیت وجود است.مانند بنیادگراها·
رهیافت فوق رفتاری شناسایی واقعیت وجود است و تنظیم آن با مقتضای حقیقت وجود.·
واقع گرایان دارای دیدگاه عینی-تاریخی و آرمانگرایان دارای ذهنی -فلسفی هستند.·
پوزیتیویسم های مدرن و یا رفتار گرا ، احکام علمی-تجربی را که وصف کننده و تفسیر کننده واقعیات تجربی است به جای اجکام فلسفی می نشانند.·
آرمانگرایی سنتی از تلفیق خوشبینی فلسفی و ذهنی گرایی علمی حاصل می شود.واقع گرایی سنتی از بدبینی فلسفی و ذهنی کرایی علمی .·
پاتریک مورگان 5 سطح تحلیل را در حوزه روابط بین الملل می شمارد:سطح فردی ، نهادهای تصمیم گیری،ملی ،تحلیل الگوها و مجموعه های منطقه ای ، نظام های بین المللی.·
دیوید سینگر:دو سطح تحلیل وجود دارد : خرد و کلان.·
کنت والتز با عنایت به شخصیتهای حقوقی و حقیقی سیاسی به سه سطح تحلیل اعتقاد دارد : فردی ، ملی ، بین المللی.·
سطح تحلیل کلان ویژگی های فردی کشورها را نادیده می گیرد.کشورها همانند توپ بیلیارد.·
مونتسکیو سطح تحلیل خود را دولت قرار داد.·
بین الملل اول در 1864 در لندن و دوم 1889 در پاریس تشکیل شد.بین الملل دوم 1914 با آغاز جنگ جهانی پایان یافت. بین الملل سوم(1919) به کمینترن (برای به قدرت رسیدن احزاب کمونیست در کشورهای سرمایه داری تاسیس شد-معنایش بین الملل کمونیسم است)معروف است.این یکی نیز در 1943 جای خود را کمینفرم ( اطلاع رسانی کمونیسم) داد.پیام کمینفرم همکاری با کشورهای سرمایه دار غرب برای مقابله با نیروهای محور بود.(کمینترن را استالین منحل نمود .دلیل اصلی فشارهای قدرتهای رقیب و متخاصم بود.)·
نظام سایبرنتیک از لحاظ سازمان شدیدا باز و مرکز گریز است.·
نظام ارگانیک به نظام تابعه اطلاعاتی درونزاد مجهز است.به همین علت خود را می تواند در برخورد با مشکلات و یا تحولات داخلی و خارجی به طور کامل انطباق دهد.(مانند نظام امپراتوری)·
نظام بین الملل فعلی به مقتضای مدل حداقل مکانیکی و حداکثر سایبرنتیکی شکل گرفته است.·
نظام امپراتوری هم گوهر و هم ذاتش بسته است.·
درچارچوب نظریه همگرایی درجه وابستگی و تبعیت واحدهای فرعی از نهاد فوق ملی درونی شدن نام دارد.(تست 1377).·
گروه قابل ملاحظه ای از واقع گرایان از جمله مکریدیس نقش تاریخ در سیاست خارجی را ناشی از الگوهای سیاست خارجی کشور ( منظور تصمیم گیرندکان آن) می دانند.(1377)·
محیط تصمیم گیری متشنج و متلاطم از تلفیق محیط بحرانی داخلی و خارجی به وجود می آید.(1377)·
انتقاد رفتارگرایان به سنتی ها این است که حقایق فلسفی رابه جای واقعیت های علمی می گذارند.(1377).·
قایل شدن به نیروی موازنه دهنده اساس کلی نظریه موازنه قدرت می باشد.در این نظریه قدرت اصالتا " پسینی و نسبی " است.·
روز کرانس معتقد است که در عملکرد هر نظام این موارد اثر گذار است : 1- جهت گیری و ابتکار رهبران 2- میزان کنترل رهبران بر جامعه 3- منابع در اختیار رهبران 4- ظرفیت نظام در محدود نمودن آشوبها.·
مدلسکی نظام های کشاورزی و صنعتی را برای پویش نظام بین الملل مطرح می کند.·
هانریدر 4 الگوی متصور در نظام دو قطبی را تحت عنوان الگوهای متقارن ، غیر متقارن ، چند تقارنی ، چند غیر تقارنی ارایه می دهد.·
توازن قدرت قدیمیترین و مناقشه برانگیزترین نظریه سیاست بین الملل است.·
روشهای دیگر موازنه قوا : 1- سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن 2- تشکیل اتحادیه ها 3 - حوزه های نفوذ 4- مداخله 5- چانه زنی دیپلماتیک 6- حل وفصل حقوقی و مسالمت آمیز اختلافات·
در نظام مبتنی بر وتوی واحدها هیچ جنگ متعارفی وجود نخواهد داشت و اگر جنگی اتفاق بیفتد به احتمال قوی تا حد جنگ هسته ای گسترش خواهد یافت.در این نظام برای جلوگیری از بروز سو تفاهم ها و جلوگیری از ایجاد جنگ هسته ای ، مبادله ها و ارتباطات میان کشورها در عرصه بین الملل حداقل می شود.·
دو قطبی متصلب می تواند به نظام انحصار دو قطبی تبدیل شود که کمتر مناقشه برانگیز است.·
دو قطبی منعطف مدل جنگ سرد هم خوانده می شود.·
مبنای نظم جدید جهانی بر گسترش اختیارات فردی و تکثر نهادهای اجتماعی است که به مقتضای قراردادهای مختلف اجتماعی در سه صحنه مختلف فرو ملی ، ملی و فراملی تشکیل می شوند.·
نظم نوین جهانی را نظم تکثرگرای مدنی می نامند.·
سایمون : مبنای تمایز تصمیم گیری بهینه و بسنده ناشی از دخالت یا عدم دخالت ( تصمیم گیری بهینه ) فرد یا گروهای در تصمیم گیری است.·
مدل روانشناختی در تصمیم گیری را جانیس و لئون مان ارایه دادند.·
مدل مدلسکی بیش از هر مدل دیگر سیاست گذاری مبتنی بر مفروضات در فلسفه سیاسی است.در مدل او مسئله دخل و خرج در تصمیم گیری سیاسی مطرح شده و گفته که برون دادهای قدرت در مقایسه با دروندادهای قدرت بیشتر باشد·
فردیناند تونیس اجتماعات را به دودسته عقل پیوند و مهر پیوند تقسیم می کند.·
بر اساس یافته های آقا و خانم اسپروت در دستگاههای تحلیل از روابط بین الملل و سیاست خارجی دو محیط عملیاتی و روانشناختی وجود دارد ، سیاست خارجی زمانی به اوج موفقیت می رسد که محیط روانشناختی با محیط عملیاتی یکسان باشد.·
مایکل برچر بر سیاست خارجی اسراییل کار نمود.دو دسته از عوامل محذورساز بین المللی و مقدور ساز داخلی مطرح می شوند. مقدورساز 5 دسته توان نظامی ، اقتصادی ، ساخت سیاسی ، گروههای نفوذ و نخبگان رقیب تقسیم می شود.·
او 4 نوع سیاست را باز می شناسد : نظامی-امنیتی ، سیاسی - دیپلماتیک ، توسعه اقتصادی و فرهنگی-منزلتی. می توان این چهار تا را به دو دسته والا ( نظامی-امنیتی و سیاسی- دیپلماتیک ) و سیاست سفلی ( توسعه اقتصادی و فرهنگی - منزلتی ) تقسیم نمود.سیاست والا تحریک کننده است و در نتیجه سایر کشورها را به مقابله می کشاند.اما سیاست سفلی به نوعی است که جلب کننده همکاری است.و نقش بی تنش تری دارد.بنابراین اقبال موفقیت بیشتری در صحنه بین الملل دارد.·
روزنا دو مدل به نامهای " پیش نظریه " و " پیوستگی " ارایه داده است برای ارزیابی سیاست خارجی. می توان گفت دومی تفصیل اولی است.·
جامعه رسوخ پذیر جامعه ای است که به دریافت اطلاعات پاسخ مثبت دهد .آزاد اندیشی علمی و فارهنگی چنین مقتضایی دارد. منظور روزنا جوامع لیبرال غربی است.·
به نظر روزنا کشورها از نظر اقتصادی به چهار دسته : قدرت بزرگ با اقتصاد پیشرفته ، قدرت بزرگ با اقتصاد عقب افتاده ، قدرت کوچک با اقتصاد پیشرفته ، قدرت کوچک با اقتصاد عقب افتاده تقسیم می شوند. از نظر اجتماعی به دو کروه باز و بسته و از نظر فرهنگی به رسوخ پذیر و رسوخ ناپذیر تقسیم می شود. در کل 16 نوع کشور می تواند وجود داشته باشد.از تلفیق این 16 نوع با سه حوزه موضوعی پرستیژی ، مادی و تلفیقی 48 نوع سیاست خارجی مختلف به وجود می آید.·
تجزیه و تحلیل افقی به بررسی عوامل محیطی همزمان می پردازد.این نوع برای موارد خاص بحرانی مناسب است.·
روزنا : از تعامل وضعیت بحرانی یا ارام درون سازمان با محیط چهار محیط کلی به وجود می آید : عادی ، سرزنده ، باتدبیر( حداقل بحران وجود دارد)، متشنج ( عناصر تشکیل دهنده و رژیم ساز دایم در حال تحول هستند.)·
در محیط عادی هر دو صحنه داخلی و خارجی آرام است و کمترین حد پیوند را با هم دارند.آرامش فضا ضرورت هر گونه تفکیک بین استراتژی و تاکتیک را از بین می برد.·
در محیط سرزنده می توان بین استراتژی و تاکتیک تمایز قایل شد.این حالت بیان کننده سیاست خارجی کشورهای کوچک انقلابی است که می خواهند نقش ابر قدرتی ایفا کنند.·
قدرت را پول سیاسی در روابط بین کشورها تشبیه نموده اند.·
از نظر مدلسکی قدرت سه نوع است : سازنده ، آموزنده ، مخرب .·
منافع ملی در زبان سیاستمداران اواخر قرن 19 تغییر محتوایی نمود و گرایش آرمانگرایانه به خود گرفت.اوج آن در تفکرویلسون بود.·
به نظر مورگانتا حالت یکسانی و مکملیت در منافع ملی دو یا چند کشور حالتی زود گذر و مقطعی است.·
برای تعیین ارجحیت های تصمیم گیری فرانکل دو مفهوم شکوه ( جلوه هایی چون اهمیت ، برجستگی و ... را در برمی کیرد )و دامنه ( به میزان گستردگی حوزه منافع ملی اشاره دارد )را پیشنهاد می کند.·
هم ذهنی گراین و هم واقعگرایان قاعده بازی را حاصل جمع جبری صفر می دانند.·
تئوری وابستگی متقابل ادعا می کند بین منافعع ملی و بین المللی نوعی همسویی تعدیل شده وجود دارد.در این دیدگاه قاعده بازی جمع جبری مضاعف است.·
رابطه دولتتها و سازمان های بین المللی مشمول بازی با جمع جبری صفر می شود. یعنی هر اندازه نهاد های مزبور اقتدار بیشتری پیدا کنند به همان انداازه از اقتدار دولت کاسته می شود.·
در رابطه با تااثیر ساخت اجتماعی فرهنگی نظام بین امللی بر رفتار خارجی ،یکی از برجستتته ترین نوشته ها " اجتماع بی قانون "است .اثر هدلی بول ، او به دنبال اثبات این نظریه است که ساخت اجتماععی فرهنکی بین المللی قواعد و مفوضه های مشتترک برای اععضا به وجود می آوردکه طبق آنها کشورها لزوماا به تاسیس نهاد های جنگ صلح و همکاری اقدام نمایند.·
کانتوری و اشپیگل جهاان را به 5 منطقه اصلی : اروپای غربی و شرقی ، خاورمیانه ، آمریکای لاتین ، آسیای جنوب شرقی تقسیم می کنند. و همچنین به 15 منطقه فرعی.·
وناگ مفهوم استراتژی را مقید به زمان می داند.و مارمونت آن را مقید به مکان میداند.·
مهمترین فرضیه بازدارندگی : تهدید مکفی ارزشهای طرف مهاجم موجب کنار گذاشتن تهاجم نظامی می شود.(1378)